English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
desktop نشانه هایی که روی صفحه کار نمایش داده می شوند
desktop آنچه در بالا میز قرار دارد
desktop آنچه روی میز انجام میشود
desktop در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
desktop تقویم
desktop ماشین حساب
desktop قفسه فایلها
desktop رومیزی
desktop روزمره
desktop میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود
desktop سیستم کامپیوتر کوچک که روی میز جا می گیرد
desktop در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
desktop الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود
desktop ترکیب نرم افزار خالص و سخت افزار اضافی که به کاربر امکان ویرایش ویدیو روی PC میدهد
desktop طرح
desktop نمایش و چاپ متن با استفاده ازنرم افزار مخصوص
desktop کامپیوتر کوچک و چاپگر
desktop همایش گرافیکی
desktop متن و جدول تولید شده و طراحی شده روی صفحه نمایش کامپیوتر شخصی
desktop ترکیب نمایش گرافیکی . نشر رومیزی و چند رسانهای . این عبارت ابتدا توسط سیستم Apple استفاده شد
desktop computer کامپیوتر رومیزی
desktop organizer accessory desktop
desktop publishing نشر کامپیوتری
desktop publishing نشررومیزی
desktop publishing program برنامه نشریه رومیزی
desktop video unit مقدارصفحهنمایشرومیزی
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
apple desktop bus گذر رومیزی اپل
apple desktop bus باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
accessory معاون جرم
accessory وسیله جانبی
accessory که به یک کامپیوتر وصل است یا بوسیله آن استفاده میشود
accessory پیرامونی
accessory جانبی
accessory لوازم یدکی لوازم اضافی
accessory لوازم کمکی
accessory همدست
accessory معاون
accessory لاحق
accessory تابع
accessory لوازم یدکی
accessory معین
accessory نمائات و نتایج
accessory شریک
accessory فرعی
accessory منضمات
accessory وسیله یدکی
accessory متعلقات
accessory دعوای فرعی
accessory فروع و ضمائم
accessory لوازم فرعی
desktrop accessory وسیله رومیزی
machine accessory متعلقات دستگاه
accessory box جعبه لوازم یدکی
accessory stitches چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
to become an accessory to a crime در جرمی شریک شدن [قانون ]
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
to be an accessory to murder شریک در قتل بودن
accessory objects لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
accessory shoe صفحه فلزی ضمائم
accessory to a riot معاون فتنه
accessory cells یاخته های کمکی
accessory equipment تجهیزات یدکی
accessory equipment وسایل یدکی
accessory nerve عصب شوکی
accessory nerve عصب فرعی
accessory of section قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
accessory punishment مجازات تبعی
accessory substances مواد فرعی
accessory to a riot همدست درفتنه
cable accessory قطعات کابل
cable accessory وسایل کابل
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
desk accessory لوازم رومیزی یا روزمره
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com