English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
Other Matches
accessory دعوای فرعی
accessory متعلقات
accessory وسیله یدکی
accessory لوازم کمکی
accessory معاون جرم
accessory وسیله جانبی
accessory که به یک کامپیوتر وصل است یا بوسیله آن استفاده میشود
accessory پیرامونی
accessory جانبی
accessory لوازم فرعی
accessory منضمات
accessory لوازم یدکی لوازم اضافی
accessory فرعی
accessory معین
accessory همدست
accessory معاون
accessory شریک
accessory نمائات و نتایج
accessory فروع و ضمائم
accessory لوازم یدکی
accessory تابع
accessory لاحق
accessory of section قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
accessory nerve عصب فرعی
accessory to a riot همدست درفتنه
accessory nerve عصب شوکی
accessory equipment وسایل یدکی
accessory equipment تجهیزات یدکی
accessory cells یاخته های کمکی
accessory punishment مجازات تبعی
accessory substances مواد فرعی
accessory to a riot معاون فتنه
accessory stitches چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
to be an accessory to murder شریک در قتل بودن
desk accessory لوازم رومیزی یا روزمره
to become an accessory to a crime در جرمی شریک شدن [قانون ]
accessory objects لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
machine accessory متعلقات دستگاه
desktrop accessory وسیله رومیزی
desk accessory در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
accessory box جعبه لوازم یدکی
cable accessory وسایل کابل
cable accessory قطعات کابل
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
accessory shoe صفحه فلزی ضمائم
in gear اماده حرکت
to gear down باعوض کردن دنده کندکردن
to gear up باعوض کردن دنده تندکردن
to go out of gear خراب شدن
to go out of gear مختل شدن ازکارافتادن
gear in درگیر شدن
out of gear خراب
out of gear ازدنده بیرون افتاده
out of gear ازهم سواشده
gear in درگیری دو چرخ دنده
in gear دایر
gear پوشش دنده دار
gear جعبه دنده
gear پوشانیدن
gear افزار
gear کردن اماده کارکردن
gear الات جامه
gear ادوات
gear اسباب لوازم
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear چرخ دنده
gear دنده
gear ابزار وسایل لباس مخصوص
gear انتقال دادن
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
in gear اماده
mess gear وسایل غذاخوری
landing gear عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
pull gear چرخ دنده بالابر
reduction gear جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear چرخ دنده کاهنده
rocker gear تنظیم جاروبک
running gear قسمت حرکت کننده ماشین
spur gear چرخ دندانه دار
spur gear دنده ملخی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
hoisting gear چرخ دنده بالابر
planetary gear چرخ دنده سیارهای
mess gear جعبه فروف سرباز یا مسافر
low gear دنده کندکن
loose gear چرخ دندانه هرزگرد
landing gear ارابه فرود
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
herringbone gear چرخ دندانه جناغی
spiral gear چرخ دنده حلزونی
high gear دنده قوی خودرو
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
planetary gear دنده خورشیدی
planetary gear جعبه دنده خورشیدی
steering gear دنده فرمان
steering gear دنده سکان
gear cable کابلچرخدنده
gear housing پوششچرخدنده
riot gear نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear <idiom> عجله کردن
high gear <idiom> آخر سرعت
gear box جعبه دنده گیرباکس
gear shift دسته دنده اتومبیل
gear lever دسته دنده اتومبیل
gear stick دسته دنده اتومبیل
bathing gear لوازم شنا [حمام]
bathing gear لباس شنا [حمام]
gear wheels چرخ دنده ها
worm gear چرخ دنده حلزونی
worm gear دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear دنده مورب
steering gear جعبه دنده فرمان
steering gear جعبه فرمان
step up gear چرخ دنده افزاینده
sun gear چرخ دنده خورشیدی
switch gear وسیله اتصال
synchromesh gear گیربکس سنکرون
timing gear چرخ دنده میل بادامک
training gear گردونه در سمت
transmission gear چرخ دنده انتقال
tumble gear چرخ واسطه
tumble gear چرخ دنده واسطه
valve gear مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear دنده مارپیچی
gear wheels چرخ های دندانه دار
helical gear چرخ دنده حلزونی
arrester gear سیم نگهدارنده
crown gear چرخ دنده محدب
differential gear دنده عقب اتومبیل
elevating gear چرخ دندانه بالابر
elevator gear گردونه در ارتفاع
exhaust gear چرخ دندانه خروجی
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
fishing gear اسباب ماهیگیری
flight gear لباس پرواز
four gear drive گیربکس چهار دنده
foxer gear صداساز
foxer gear وسیله تولید صدا
fuse gear متعلقات فیوز
gear arrangment نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
gear blank چرخ دنده کار نکرده
external gear تاج دندانه خارجی
crank gear چرخ دنده سر میل لنگ
control gear دستگاه کنترل
compasition gear چرخ دنده مرکب
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
back gear یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear سرسره قایق
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bevel gear دنده مورب
bevel gear دنده کرامویل
bevel gear چرخ دنده مخروطی
bevel gear چرخ دندانه مخروطی
reverse gear دنده معکوس
breathing gear ماسک تنفسی
breathing gear وسیله تنفسی
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear وسایل ضد سایش
change gear چرخ دندانه تبدیل
gear box جعبه دنده
gear box گیربکس
gear grinder ماشین پرداخت چرخ دنده
gear guard جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear wheel چرخ دنده
gear wheel چرخ دندانه دار
driving gear چرخ دنده محرک
gear level تبدیل کردن
gear level دسته دنده
head gear پوشش سر
gear pump پمپ روغن دندهای
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear ratio نسبت چره دنده ها
gear pump پمپ دندهای
gear quadrant ماهک جعبه دنده
gear friction اصطکاک چرخ دنده
gear brake ترمز سیستم انتقال
gear case جعبه دنده
gear case پوسته جعبه دنده
head gear کلاه تمرین بوکس
head gear روسری
gear cluster مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear cutter فرز
gear cutter دنده تراش
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
nose landing gear ترمزفروددماغه
bevel gear grinder دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
The car is in the reverse gear. اتو موبیل توی دنده عقب است
bevel gear generator ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
aircraft arresting gear جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
bevel gear drive جعبه دنده مخروطی
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
internal gear pump پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com