Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 41 (6 milliseconds)
English	Persian
accumulated depreciation	کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
Other Matches
accumulated	متراکم
accumulated	انباشته شده
accumulated capital	سرمایه متراکم
accumulated error	خطای انباشته
accumulated frequency	فراوانی تراکمی
accumulated frequency	فراوانی تجمعی
accumulated profit	پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
the interst accumulated	تنزیل ان روی هم رفت
accumulated dividend	سود سهام متراکم شده
Dust has accumulated [settled] on the chairs.	روی صندلی ها خاک نشسته
depreciation	کم ارزش شمردن
self depreciation	تحقیرنفس
self depreciation	کوچک شماری خود
self depreciation	حفض جناح
depreciation	استهلاک ناچیزشماری
depreciation	کاهش بها
depreciation	تنزل
depreciation	استهلاک
depreciation	کسر بها
depreciation	کاهش بها استهلاک
depreciation	افت بها
currency depreciation	تنزل ارزش پول
accelerated depreciation	استهلاک سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
accelerated depreciation	استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
depreciation rate	نرخ استهلاک
exchange depreciation	کاهش ارزش پول خارجی
depreciation of currency	کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
depreciation of currency	کاهش ارزش پول
depreciation allowances	ذخیره استهلاک
depreciation allowances	وجوه استهلاکی
allowance for depreciation	ذخیره استهلاک
capital depreciation	استهلاک سرمایه
currency depreciation	کاهش ارزش پول
depreciation of the exchange rate	افت نرخ ارز
appraisal method of depreciation	روش تعیین هزینه استهلاک
currency depreciation race	تجدید نظر در قیمت پول جاری
depreciation of the exchange rate	کاهش نرخ ارز
currency depreciation race	تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
straight line method of depreciation	استهلاک به روش خط مستقیم

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com