English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
Other Matches
agent کاگزار
agent واسطه عامل
agent فرستنده
agent عامل اطلاعاتی
agent نماینده عامل شیمیایی خرج
agent عامل
agent مامور
agent پیشکار
agent نماینده
agent گماشته وکیل
agent عنصر
agent ماده
agent وکیل
agent نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agent برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agent مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent واسطه
agent ارگان
customs agent کارگزار گمرک
customs agent واسطه گمرک
customs agent واسطه کارهای گمرکی
curing agent سختگر
shipping agent شرکت حمل
shipping agent موسسه حمل کالا
customs agent نماینده گمرکی
cyanogen agent عامل سیانید
stripping agent عامل رنگ گیر
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
shipping agent اژانس حمل
shipping agent نماینده شرکت کشتیرانی
defoamer agent کف زدای
defoliating agent عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
degreasing agent عامل پاک کننده روغن
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
smoke agent عامل شیمیایی دودانگیز
smoke agent ماده دودانگیز
antiplant agent عامل ضد رویش گیاهان
casualty agent عامل ایجاد تلفات و ضایعات
catalytic agent عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
vesicant agent گاز تاول زا
chelating agent عامل کی لیت ساز
chemical agent عامل شیمیایی
chemical agent ماده شیمیایی
chlorinating agent عامل کلردار کننده
choking agent عامل خفه کننده
choking agent گاز خفه کن
blowing agent عامل پف کننده
blood agent مدت پرواز
wetting agent عامل خیس کننده
wetting agent ماده خیس کننده
vomiting agent عامل تهوع اور
vomiting agent گازاستفراغ اور
biological agent عامل میکربی
biological agent عامل زیستی
bleaching agent عامل رنگبر
blister agent عامل تاول زا
blister agent گاز تاول زا
universal agent وکیل مطلق الوکاله
universal agent وکیل تام الاختیار
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
confusion agent عامل گیج کننده
consular agent کنسول
consular agent نایب کنسول
consular agent قائم مقام کنسول
consular agent نماینده کنسولی
cooling agent عامل سرد کننده
sole agent نماینده انحصاری
thickening agent عامل غلیظ کننده
complexing agent عامل کمپلکس دهنده
toxic agent گاز سمی
toxic agent عامل شیمیایی سمی
toxic agent ماده سمی
coloring agent ماده رنگ
coloring agent رنگ مصرفی
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
commission agent حق العمل کار
complexing agent عامل کمپلکس کننده
counter agent عامل خنثی کننده
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
precipating agent عامل رسوب دهنده
manufacturer's agent نماینده سازنده
manufacturer's agent نماینده تولیدکننده
warning agent گند گاز
psychochemical agent گاز عصبی
law agent نماینده حقوقی
law agent نماینده قضایی
land agent دلال معاملات ملکی
vesicant agent عامل شیمیایی تاول زا
insurance agent نماینده بیمه
incapacitating agent گازبیهوشی
incapacitating agent عامل بیهوش کننده
igniting agent عامل احتراق
house agent دلال خانه
reducing agent عامل کاهنده
manufacturers' agent نماینده سازنده
manufacturers' agent نماینده تولیدکننده
press agent مامور اگهی و تبلیغ
oxidizing agent عامل اکسنده
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
overseas agent نماینده خارجی
news agent خبرگزار
news agent روزنامه فروش
nerve agent گازعصب
nerve agent عامل شیمیایی عصبی
proxy agent نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند
mercantile agent بازرگانی
mercantile agent نماینده
psychoactive agent ماده روانگردان
psychochemical agent عامل عصبی
masking agent عامل پوشاننده
releasing agent عامل رهاکننده
fusing agent عامل ذوب
drying agent خشک کننده
sales agent نماینده فروش
scholastic agent دلال تدریس
scholastic agent شاگرد پیدا کن
sequestering agent عامل کمپلکس دهنده
dispersing agent عامل پاشنده
emulsifying agent عامل امولسیون کننده
sequestering agent عامل منزوی کننده
diplomatic agent وزیرمختار کاردار
diplomatic agent سفیر
diplomatic agent مامور سیاسی
developer agent ماده فهور
developer agent عامل فهور
detonating agent عامل منفجر کننده
demasking agent عامل عریانساز
dual agent عامل دو جانبه
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
forwarding agent نماینده حمل و نقل
forwarding agent متصدی حمل ونقل
forwarding agent واسطه حمل و نقل
forwarding agent عامل حمل و نقل
foaming agent عامل کف زای
fluxing agent ماده گدازاور
fluxing agent شارژ
fluorinating agent عامل فلوئوردار کننده
resolving agent عامل تفکیک کننده
fixing agent عامل تثبیت
filming agent چسباننده
factoring agent فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
factoring agent عامل تنزیل
executive agent شعبه اجرایی
executive agent عامل اجرایی
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
acidulating agent ماده اسیدی کننده
stripping agent رنگ زدا
stripping agent ماده رنگ بر
estate agent فروشندهزمینوملک
sole agent نماینده منحصر بفرد
insurance agent عامل بیمه
secret agent جاسوس
secret agent مامور مخفی
publicity agent نمایندهافکارعمومی
acylating agent عامل اسیل دار کننده
addition agent ماده افزودنی
addition agent عامل افزودنی
washing agent مواد شوینده
double agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
acidulating agent اسیدی کننده
acetylizing agent عامل استیل دار کننده
acetylating agent عامل استیل دار کننده
undercover agent مامورتحقیق مخففی
undercover agent کارآگاه مخففی
accelerating agent کاتالیزور
accelerating agent ماده تسریع کننده
absorbing agent عامل جذب
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent سفر ارا
travel agent سفرچین
adhesion agent مایه چسب افزا
adhesion agent ماده تشدیدکننده خواص
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
agent de change دلال ارزی
alloying agent عنصر الیاژی
alkylation agent عامل الکیل دار کننده
alkylating agent عامل اکلیل دار کننده
agent net شبکه اطلاعاتی
agent representative عامل
agent officer افسر عامل پرداخت
free agent بازیگر بدون قرارداد
anticrop agent عامل ضد غلات
adhesion agent چاشنی چسب افزا
adhesion agent عامل چسبندگی
aerating agent هوادهنده
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
aerating agent مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
antimateriel agent عامل فساد اماد
anticrop agent عامل ضدمحصولات کشاورزی
agent provocateur مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
home service agent نماینده فروش داخلی
air entraining agent هواده
break bulk agent عامل تفکیک محصولات
del credere agent نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
air entraining agent عامل هوادهنده
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
action اژیرش
action عملیات جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com