Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
action for cancellation
اقدام به لغو
action for cancellation
اقدام به ابطال
Other Matches
cancellation
قلم خوردگی
cancellation
اقاله
cancellation
باطل سازی
cancellation
بطلان
cancellation
لغوکردن
cancellation
حذف کردن
cancellation
لغو
cancellation
الغاء
cancellation
فسخ
cancellation
حذف
cancellation
قلم زدن
cancellation
ابطال
cancellation
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
cancellation
الغا
notice of cancellation
بطلان
notice of cancellation
متارکه
notice of cancellation
رها سازی
notice of cancellation
الغا
notice of cancellation
انقضا
notice of cancellation
خاتمه
notice of cancellation
ترک
cancellation test
ازمون حذف
cancellation order
دستور فسخ
cancellation order
دستور لغو
cancellation of bargain
اقاله کردن معامله
cancellation clause
شرط فسخ
notice of cancellation
انفصال
course of action
روش انجام کار
containing action
عملیات احاطهای بازدارنده
course of action
راه کار
out of action
از نبرد خارج شده
out of action
خارج ازنبرد
out of action
خراب
out of action
غیر فعال
immediate action
عکس العمل فوری
right of action
حق ترافع
right of action
حق طرح دعوی دردادگاه
down
[out of action, not in use]
<adj.>
خراب
[ازکارافتاده]
down
[out of action, not in use]
<adj.>
ازکارافتاده
appropriate action
اقدام مقتضی
self action
خود عملی
self action
عمل فی نفسه
right of action
حق اقامه دعوی
right of action
حق طرح دعوی در دادگاه
immediate action
عملیات فوری
action
اقدام
action
بازی
action
تمرین
action
سهم سهام شرکت
action
تاثیر اثر جنگ
action
عامل
action
فرمان حاضر به تیر
action
کار اقدام
action
جنگ عملیات
action
عملیات جنگی
action
جریان حقوقی تعقیب
action
اقامهء دعوا
action
طرز عمل
action
کنش
action
کردار
action
کار
action
عمل
action
فعل اقدام
action
رفتار
action
جدیت
action
جنبش حرکت
action
جریان
action
اشاره
action
نبرد
action
پیکار
action
اشغال نیروهای جنگی
action
گزارش وضع
action
جنبش
action
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
انجام کاری
action
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
اثر
action
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
لیست امکانات
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
جنگ
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
اژیرش
action
عمل انجام شده
quantum of action
ثابت پلانک
quantum of action
کوانتوم کنش
radius of action
برد عملیاتی هواپیما
quick action
عمل انی ماسوره
quick action
عمل ضربتی انی
quick in action
جلد
real action
دعوی غیر منقول
quick in action
چابک
quick in action
فرز
radius of action
ناحیه رانندگی
radius of action
شعاع اثر
radius of action
شعاع عمل
quantum of action
کوانتوم اثر
quantum of action
مقدار اثر
preventive action
اقدامات احتیاطی
mine action
عمل کردن به صورت مین
mine action
عمل مین
mass action
قانون اثر جرم
mass action
عمل کلی
locking action
اثر سدکنندگی
legal action
اقدام قانونی
killed in action
کشته
killed in action
کشته جنگی
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
personal action
دعوی منقول
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action
اقدامات تامینی
personal action
دعوی شخصی
prepare for action
حاضربه جنگ کردن
prepare for action
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
possessory action
دعوی مالکیت
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action
طرح عملیات
killed in action
تلف شدن در جنگ
speed of action
درجه تندی
industrial action
عملوکارصنعتی
speed of action
چالاکی
action of wind
حرکتجریانباد
action lever
اهرم حرکتدستگاه
zone of action
منطقه عملیات یکان
zone of action
منطقه عمل
wounded in action
زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action
زخمی شده در جنگ
secondary action
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
speed of action
سرعت حرکت
speed of action
تندی
to be out of action
[because of injury]
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
speed of action
فرزی
speed of action
چابکی
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
He is a man of action.
مردعمل است
vexatious action
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action
دعوی ایذائی
speed of action
زرنگی
[چابکی]
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action
عمل غافلگیری
scene of action
صحنه جنگ یادرگیری
scene of action
صحنه عملیات
action replay
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
retrofit action
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action
عمل غیر ارادی
recourse action
رجوع به دادگاه
shock action
عمل شوک
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
to rouse to action
بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action
بکاربرانگیختن
to bar one from his action
بازداشتن کسی از کاری
things in action
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
speed of action
سرعت انتقال
things in action
اموال دینی
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
social action
اقدام اجتماعی
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
cross action
دعوی متقابل
civic action
امور عام المنفعه
civic action
عملیات مردم یاری
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action
حق بالقوه
chos in action
حق دینی
characteristic action
عامل مشخصه
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
capillary action
اثر مویینگی
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
civil action
دعوی مدنی
action noun
اسم مصدر
criminal action
دعوی جزایی
corrosive action
اثر خورندگی
corrosive action
اثر خوردگی
comulative action
اثر عمومی
comulative action
اثرات کلی
concerted action
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action
عمل مشترک
column action
عمل ستونی
bringing an action
اقامه دعوی
bring an action against someone
علیه کسی اقامه دعوی کردن
biocidal action
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
action station
محل جنگ
action station
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action statement
دستورالعمل اقدام
action potential
پتانسیل کار
action principle
اصل کنش
action letter
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action research
پژوهش عمل نگر
action potential
پتانسیل عمل
action station
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action post
هدف در سمت چپ یا راست
automatic action
ناهشیارکاری
action parameters
پارامترهای عملیاتی
antisubmarine action
مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action
عمل ضد زیردریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com