English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English Persian
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
Other Matches
actual self خود واقعی
actual فعلی
actual حقیقی
actual واقعی
actual investment سرمایه گذاری واقعی
actual income درامد واقعی
actual expenses مخارج واقعی
actual damage خسارت واقعی
actual cost هزینه واقعی
actual instruction دستور العمل واقعی
actual argument نشانوند واقعی
actual address آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
actual address کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
actual address تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
actual address نشانی واقعی
actual saving پس انداز واقعی
actual key کلید واقعی
actual load بار واقعی
actual velocity سرعت واقعی
actual resistivity مقاومت حقیقی
actual price قیمت واقعی
actual placement قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
actual parameter پارامتر واقعی
actual output بازداده فعال
actual output دبی موثر
actual temperature درجهدمایواقعی
actual neurosis روان رنجوری واقعی
actual loss زیان واقعی
actual movement حرکت حقیقی
actual state of affairs وضع فعلی
actual state of affairs اوضاع کنونی
actual state of affairs اوضاع فصلی
actual total loss کل زیان وارده
actual water income اب ورودی موثر
actual maximum flowline ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
actual decimal point نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
actual velocity of ground water سرعت واقعی اب زیرزمینی
carrier سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
T carrier استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier موج حام-ل
carrier متصدی حمل و نقل
carrier مکاری
carrier ترک بند
carrier موسسه حمل و نقل
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier وسیله حمل و نقل
carrier فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier برنامه حامل میکرب
carrier دستگاه کاریر
carrier ناو هواپیمابر
carrier باربر
carrier نامه بر
carrier حامل غلطک حمال
carrier carrier aircraft
carrier 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier داده ارسالی موج مانند
carrier ارسال داده ساده
carrier حامل
carrier مشابه 1595
carrier وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier حمل کننده
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
free carrier یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
contracting carrier موسسه حمل و نقل موردقرارداد
data carrier داده بر
data carrier حامل داده ها
data carrier حامل داده
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
fuse carrier نگهدارنده فیوز
fuse carrier فیوزگیر
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier's lien در گرو شرکت حمل
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier گاراژ دار
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier متصدی حمل ونقل
common carrier مکاری
helicopter carrier ناو هلیکوپتر بر
hod carrier ناوه کش
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
suit carrier پوششکتوشلوار
piton-carrier میخحامل
negative carrier محلقرارگیرینگاتیو
log carrier حاملچوبگرد
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
troop carrier نیرو بر
water carrier دلو
video carrier حامل ویدئو
sound carrier حامل صوت
image carrier حامل تصویر
letter carrier نامه رسان پستچی
letter carrier چاپار
luggage carrier ترک بند موتورسیکلت
lumber carrier کشتی تیر بر
oxygen carrier اکسیژن بر
personnel carrier نفربر
personnel carrier خودرو نفربر
puck carrier گوی دار
weapon carrier حامل جنگ افزار
battery carrier شاسی باتری
carrier pigeons کبوتر قاصد
color carrier حامل رنگ
attack carrier ناو هواپیمابر افندی
ammunition carrier خودرو مهمات کش
ammunition carrier مهمات بیار
air carrier شرکت ترابری هوایی
aircraft carrier carrier : syn
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
carrier pigeon کبوتر نامه بر
carrier pigeon کبوتر قاصد
carrier pigeons کبوتر نامه بر
aircraft carrier ناو هواپیمابر
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
carrier wave موج حامل
carrier frequency بسامد حامل
carrier frequency فرکانس حامل
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency فرکانس موج حامل
carrier gas گاز حامل
carrier handle دستگیره حمل
carrier handle دسته حمل
carrier sense detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system سیستم حامل
carrier detect تشخیص حامل
carrier detect کشف حامل
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
breech block carrier الات متحرک
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
carrier striking force نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
carrier color signal پیام رنگ تابی
three-tier car carrier حملماشینسهطبقه
carrier task force گروه رزمی هواپیمابر دریایی
breech block carrier حامل کولاس
brake shoe carrier نگهدارنده کفشک ترمز
carrier chrominance signal پیام رنگ تابی
attack aircraft carrier ناو هواپیمابر تهاجمی
antisubmarine carrier group ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
attack nuclear carrier ناو هواپیمابر افندی هستهای
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
carrier color signal پیام رنگی حامل
automatic carrier landing system سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
high frequency carrier cable کابل کاریر فرکانس بالا
actual job [job held] [occupation held] پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com