Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
Other Matches
obligated
ملزم
obligated
موفف
He dosent wish to be obligated to any one .
میل ندارد زیر بار منت کسی باشد
obligated reservist
مشمول وفیفه
obligated stocks
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
obligated tour
مدت مشمولیت
obligated tour
دوران مشمولیت وفیفه
actual
فعلی
actual
واقعی
actual
حقیقی
actual self
خود واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
actual damage
خسارت واقعی
actual cost
هزینه واقعی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
actual argument
نشانوند واقعی
actual address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
actual address
تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
actual address
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
actual address
نشانی واقعی
actual expenses
مخارج واقعی
actual velocity
سرعت واقعی
actual temperature
درجهدمایواقعی
actual income
درامد واقعی
actual instruction
دستور العمل واقعی
actual resistivity
مقاومت حقیقی
actual price
قیمت واقعی
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
actual parameter
پارامتر واقعی
actual output
بازداده فعال
actual output
دبی موثر
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
actual loss
زیان واقعی
actual key
کلید واقعی
actual movement
حرکت حقیقی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
actual load
بار واقعی
actual maximum flowline
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
actual water income
اب ورودی موثر
actual state of affairs
اوضاع کنونی
actual total loss
کل زیان وارده
actual state of affairs
وضع فعلی
actual state of affairs
اوضاع فصلی
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
inner space
داخل منظومه شمسی
space
مکان
space
فاصله
space
فضای خالی
space
جا
space
میدان صحن
space
فاصله گذاشتن
space
فاصله دادن فاصله داشتن
first space
فضاینخستین
space
جا فاصله
second space
فضایسوم
space
مهلت
to space out
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
space
مساحت
space
وسعت
space
فضا
space
فرصت
space
مدت معین
space
زمان کوتاه
space
دوره درفضا جا دادن
space
جا فاصله مدت
space
میدان
space
فضای خالی بین حروف یا خط ها
space
گسترش دادن متن
to space out
پریشان خیال شدن
to space out
بیهوش شدن
to space out
غش کردن
space
جای خالی
space
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
to space out
پرت شدن حواس
space
فاصله مدت
space
محوطه
space ship
کشتی فضایی سفینه فضایی
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
space geametry
هندسه فضایی
space framing
قالب بندی فضائی
space frame
قاب سه بعدی
space ship
ناویز
space ship
فضاکشتی
space flight
پرواز فضایی
space isomerism
همپاری فضایی
space isomerism
ایزومری فضایی
space lattice
شبکه فضائی
space platform
پایگاه فضایی
space perception
ادراک فضایی
space orientation
موقعیت یابی فضایی
space radiation
تشعشع رادیویی
space medicine
پزشکی فضایی
space medicine
پزشکی فضانوردی
space relations
روابط فضایی
space mark
علامت فاصله گذاری
space lattice
شبکه فضایی
space platform
ایستگاه فضایی
space factor
ضریب فضاگیری
space bar
فاصله زن
space above property
فضای قسمت بالای ملک
single space
تک فاصله تو هم
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
shed space
انبار چندراهه
shed space
فضای بسته چند تونله محوطه چند تونله
road space
فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
reflector space
فضای بازتابی
space bar
فاصله گذار
space broker
کارگزار امور تبلیغات
space charge
بار پیرامونی
space error
خطای فضایی
space defense
پدافند از فضا
space defense
پدافند فضایی
space current
جریان پیرامون
space craft
فضاپیما
space condition
حالت فاصله
space condition
شرط فاصله
space charter
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
space charge
ناحیه بار فضا
rack space
محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
inner product space
فضای ضرب داخلی
[ریاضی]
three-dimensional space
فضای سه بعدی
[ریاضی]
[فیزیک]
vector space
فضای برداری
[ریاضی]
Euclidean space
فضای اقلیدسی
[ریاضی]
We are short of space here .
اینجا جا کم داریم
Space Invaders
نوعیبازیکامپیوتری
space capsule
بخشیازفضاپیماکهمردم درفضارابهزمینبازمیگرداند
metric space
فضای متری
[ریاضی]
linear space
فضای خطی
[ریاضی]
vector space
فضای خطی
[ریاضی]
linear space
فضای برداری
[ریاضی]
ends space
فاصله بین تارها
[تراکم تارها]
topological space
فضای توپولوژیک
[ریاضی]
metric space
فضای متریک
[ریاضی]
storage space
فضایذخیره
green space
فضایسبز
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
the infinite space
فضای بیکران لاینتاهی
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
space vehicle
فضا پیما
space time
اتوبوس فضایی
space time
شاتل فضایی
space time
جاگاه
space time
بعدچهارم
space time
دستگاه چهار بعدی
space ship
سفینه فضایی
triple space
دو سطر در میان
triple space
دو خط درمیان کردن
expansion space
فضایانبساط
combustion space
فضایسوخت
clear space
فضایباز
space age
دوران کیهان
space age
عصر فضا
work space
فضای دایر
white space
فاصله سفید
vacant space
محل خالی
vacant space
جای خالی
troop space
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
space ship
spacecraft
free space
فضای خالی
dead space
ناحیه کور
dead space
فضای راکد
dead space
فضای مرده
danger space
فضای هوایی خطرناک
danger space
فضای خطرناک
curvature of space
خمیدگی فضا
curvature of space
انحنای فضا
crawl space
خزیده رو
covered space
فضای پوشیده
dead space
زاویه بیروح فضای کور
free space
فضای ازاد
floor space
سطح بنا
floor space
فضای اشکوب
eucleadian space
فضای اقلیدسی
drift space
فضای تبدیل تحمیل
double space
یک خط درمیان نوشتن
double space
یک سطر در میان
deep space
فضای سه بعدی
deep space
فضای خارج از منضومه شمسی
covered space
فضای سر پوشیده
clearance space
چاک
acceleration space
فضای شتاب
space stations
ایستگاه فضایی
space station
ایستگاه فضایی
space station
پایگاه فضایی
space shuttles
سفینه فضایی
space shuttles
شاتل فضایی
space shuttle
سفینه فضایی
space shuttle
شاتل فضایی
outer space
فضای خارج از هوا یا جوزمین
breathing space
ایست
air space
چاک
chill space
محوطه سرد انبار
chill space
محوطه سردخانه
catcher space
فضای اوسیلاسیون زای
buncher space
فضای تحمیل سرعتی
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
blank space
جای خالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com