Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
adjustable
تنظیم پذیر
adjustable
قابل تطبیق
adjustable
قابل تنظیم
adjustable
<adj.>
قابلیت تنظیم قسمت های مختلف دار قالی
adjustable
تعدیل پذیر
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
adjustable wrench
آچار فرانسه
adjustable antenna
آنتن قابل تنظیم
adjustable thermostat
دماپای تنظیم پذیر
adjustable channel
مجرای قابل تنظیم
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
adjustable lever
اهرم قابل تنظیم
adjustable resistance
مقاومت متغیر
adjustable condenser
خازن متغیر
adjustable plane
رنده درجه دار
adjustable dimension
بعد تعدیل پذیر
adjustable parameter
پارامتر تنظیم پذیر
adjustable catch
دستگیره قابل تنظیم
adjustable clamp
گیره قابل تنظیم
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
adjustable gib
پشت بند قابل تنظیم
adjustable buckle
سگک قابل تنظیم
vertically adjustable
قابلیت تنظیم عمودی
adjustable stop
توقف قابل تنظیم
[مهندسی]
adjustable support
پایه متحرک
adjustable strap
بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
adjustable spanner
آچارفرانسه
adjustable coupling
جفتگیری متغیر
adjustable seat
صندلی متحرک
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
adjustable shelf
صفحه متحرک
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
adjustable nut wrench
آچار فرانسه
continuous adjustable transformer
مبدل تنظیم پذیر
adjustable pitch propeller
ملخ با گام قابل کنترل
adjustable waist tab
نوار دور کمر قابل تنظیم
adjustable proportional module
نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
adjustable leaping weir
سر ریز آب باران با تیغه متحرک
adjustable split die
وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
adjustable speed motor
موتور با دور متغیر
adjustable double endwrench
آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
adjustable ceiling fixture
آویز سقفی متحرک
square-jawed adjustable spanner
تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
adjustable conduit attachment fixture
آویز متحرک
inductor with adjustable air gap
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
wheel
چرخش
wheel
رل ماشین
wheel
چرخیدن
wheel
چرخ طایر
wheel
گردش ناو
wheel
دور
wheel
چرخ
He's a fifth wheel.
او
[مرد]
آدم زایدی است.
to be a fifth wheel
[to be in the way]
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel
<idiom>
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
four wheel
چهارچرخه
fifth wheel
چرخپنجم
third wheel
سومینچرخدنده
wheel
اتحادیه ورزشی
wheel
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
چرخ سمباده
wheel
ساسایی
to take the wheel
پشت رل نشستن
wheel
جاروب کردن با پا
wheel well
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
گرداندن
wheel
چرخ نخ ریسی
wheel
دوک نخ ریسی
wheel center
مرکز چرخ
wheel bearing
بلبرینگ چرخ
pitch wheel
چرخکوککردن
escape wheel
دندهخلاص
drive wheel
چرخدنده
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller
چرخ کش
wheel shaft
میله چرخ
fourth wheel
چهارمینچرخهای
front wheel
چرخجلو
hand-wheel
چرخدستی
large wheel
چرخبزرگ
modulation wheel
چرختعدیلصدا
main wheel
چرخاصلی
wheel spanner
چرخ کش
chain wheel B
زنجیریچرخهیب
wheel chair
صندلی چرخ دار
chain wheel A
زنجیریچرخهیA
wheel spoke
پره چرخ
catherine wheel
رجوع شود به pinwheel
worm wheel
دنده کرمی شکل
worm wheel
پیچ حلزونی
wheel wright
چرخ ساز
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
wheel pressure
فشار چرخ
wheel mode
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel indicator
نشانگر سکان
wheel horse
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
adjustment wheel
چرخ متحرک
banding wheel
چرخهچرخنده
centre wheel
چرخهمیانی
worm wheel
چرخ دنده حلزونی
press wheel
چرخفشار
wheel barrow
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel barrow
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
dog-wheel
دماغه
dog-wheel
استوانه
cathedrian wheel
پنجره چرخی
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
brake wheel
چرخ دندانه دار
toothed wheel
چرخ دندانه دار
cogged wheel
چرخ دندانه دار
cog wheel
چرخ دنده
cogged wheel
چرخ دنده
wheel gloves
دستکش رانندگی
reversible wheel
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
wheel trim
قالپاق
wheel tractor
فرمانتراکتور
wheel head
سرچرخدنده
wheel cylinder
سیلندرچرخدنده
wheel chock
مانعچرخ
turning wheel
چرخهسفالگری
tracing wheel
چرخهترسیم
striker wheel
چرخهضارب
spoked wheel
چرخاسبوکد
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
cast wheel
چرخ ریختگی
wheel brace
آچار چرخ خودرو
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
چرخ آهنگری شده
steered wheel
چرخ هدایت شده
rotating wheel
چرخهدوار
wheel base
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
fly wheel
چرخ لنگر
fly wheel
چرخ طیار
ferris wheel
چرخ فلک
ferris wheel
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
چرخ سمباده
driving wheel
چرخ گرداننده
driving wheel
چرخ محرک
daisy wheel
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
چرخ سمباده
fly wheel
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
hand wheel
چرخ دستی
gyro wheel
rotor gyro
grinding wheel
چرخ سنباده
grinding wheel
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
چرخ سمباده
gear wheel
چرخ دنده
gear wheel
چرخ دندانه دار
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
ترمز چهار چرخ
crown wheel
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel
صفحه تنظیم کننده
control wheel
صفحه کنترل
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel
چرخ سمباده
steering wheel
غربالک
steering wheel
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
چرخ فرمان
steering wheel
رل
spare wheel
چرخ زاپاس
spinning wheel
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel
چرخ طیار
spinning wheel
دوک نخ ریسی
spinning wheel
چرخ نخ ریسی
activity wheel
گردونه فعالیت
four wheel drive
محرک چهار چرخ
all wheel drive
محرک تمام چرخها
color wheel
گردونه رنگ امیزی
cog wheel
چرخ دندانه دار
chain wheel
چرخ زنجیر
capstan wheel
چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel
چرخ دوار
buffing wheel
چرخ سنباده
buff wheel
چرخ سنباده
break wheel
چرخ قطع
brake wheel
ترمز چرخها
band wheel
چرخ تسمه خور
balance wheel
رقاص ساعت
four-wheel drive
محرک چهار چرخ
water wheel
چرخاب
sprocket wheel
چرخ زنجیر
spoke wheel
چرخ پره دار
split wheel
چرخ نیمه یا نصفه
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
rear wheel
چرخ عقب
ratchet wheel
اچار ضامن دار
ratchet wheel
چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel
چرخ ضامن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com