English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
Other Matches
ring wall or ring fence حصار گرد
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
adjusting میزان کردن تنظیم کنید
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting تطبیق دادن
adjusting تعدیل کردن
adjusting میزان کردن
self adjusting بخودی خود میزان شونده خود میزان
adjusting تعدیل کردن تنظیم کردن
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
adjusting وفق دادن سازگار کردن
adjusting تنظیم کردن
adjusting lever اهرم متحرک
adjusting tube لولهمحرک
adjusting to water حرکت در هوا هنگام فرود دراب
adjusting point نقطه تنظیم تیر
adjusting band نوارمتحرک
adjusting point نقطه تنظیم
adjusting screw پیچتنظیم
to ring off بریدن
to ring for با زنگ صدا کردن
there was no ring کسی زنگ نزد
ring d. قمری
there was no ring کسی تلفن نکرد
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
ring d. فاخته
ring with منعکس کردن
ring up به کسی تلفن کردن
ring off قطع کردن تلفن
to ring off قطع کردن
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring up تلفن کردن به
v ring مثلث شکاف درجه
o-ring حلقهoشکل
ring زنگ زدن
o ring واشر
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
to ring up با زنگ فراخواندن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring up <idiom> تلفن زدن
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring صحنه ورزش
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring صدا کردن
ring طوقه
ring انگشتر میدان
ring گروه
ring عرصه
ring حلقه
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring رینگ بوکس
ring چرخ خوردن
ring جسم حلقوی
ring گود
ring حلقه زدن
ring گرد امدن
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring ناقوس
ring محفل
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring میدان
ring تلفن حلقه
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring تلفن زدن
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring احاطه کردن
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
split ring فنر نمونه گیر
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
the ring finger انگشت حلقه
ring snake مار حلقه دار اروپایی
the ring finger بنصر
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
ring topology معماری شبکه که هر گره
ring sight شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
speed ring میز سایت
corbel-ring نواره
ear-ring آویز
ear-ring گل آویز
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
ring tension کشش حلقوی
ring tailed دم حلقهای
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
ring structure ساختار حلقهای
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
seal ring خاتم
ring straked مخطط
snap ring خار حلقوی
slip ring اسلیپ رینگ
slip ring حلقه سایشی
ring spanner اچار رینگ
six membered ring حلقه شش عضوی
setting ring حلقه تنظیم کننده
setting ring حلقه تنظیم
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring streaked مخطط
dioptric ring حلقهانکسارنور
arch-ring منحنی باربر
ring post لبهزمینبوکس
ring nut حلقهمهره
ring motorway شاهراهحلقوی
ring gate دهانهحلقوی
retaining ring حلقهنگهدارنده
rein ring دهانهحلقه
pulling ring حلقهکشش
locking ring حلقهقفلکننده
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
sealing ring حلقهآببند
solitaire ring حلقهتکنگینی
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
umbrella ring حلقهچتر
trim ring حلقهدورشعله
treble ring حلقهسهلایه
tip-ring حلقهنوک
stay ring حلقهثابت
lock ring حلقهقفل
keeper ring حلقهنگهدارنده
bottom ring حلقهزیرین
band ring حلقهنواری
annual ring حلقهیکساله
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
bucket ring زبانهحلقه
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
cheek ring حلقهاصلی
hoisting ring حلقهاتصال
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
focussing ring حلقهکانون
focusing ring حلقهکانونی
eye ring هرقهچشم
double ring گوددوبله
cooker ring شعلهیگاز
class ring حلقهطبقهای
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
padded ring حلقه پوشش دار
growth ring دایره سالیانه
give a ring زنگ زدن
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring قارچ حلقوی
fairy ring حلقه قارچ
eyelet ring حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring اویز
ear ring حلقه
compression ring کمپرسی
compression ring رینگ
growth ring دایره رشد
jack ring طوق جک
packing ring رینگ
seal ring انگشتر خاتم
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
mooring ring حلقه مهار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring حلقه کلید
jack ring خاموت
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
wedding ring انگشتر عروسی
ring roads راه کمربندی
ring road راه کمربندی
ring necked طوق دار
signet ring انگشتر خاتم دار
ring finger انگشت انگشتر
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت انگشتر
base ring رینگ پایه
boxing ring رینگ بوکس
choke ring رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
choke ring حلقه مانع خروج گاز
candle ring زنبق شمعدان
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
brush ring حلقه زغال
bridged ring حلقه پل دار
breech ring محفظه کولاس
breech ring حلقه کولاس
ring finger انگشت چهارم دست چپ
ring bark پوست درختی را حلقه ایی بریدن
ring dove فاخته
ring dove قمری
ring current جریان در حلقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com