English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
Other Matches
admission پذیرانه بارداد
admission ورودیه
admission اجازهء ورود
admission درامد
admission دخول
admission تصدیق اعتراف
admission قبول
admission پذیرش
admission پذیرش به بیمارستان
admission اجازه بستری [در بیمارستان]
admission مکش
admission تنفس
admission of liability قبول بدهی
letter of admission اقرارنامه
selective admission پذیرش انتخابی
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
admission rate میزان پذیرش
admission port دریچه پذیرش
admission port سوپاپ ورودی
admission of liability پذیرش تعهدات
admission requirements شرایط پذیرش
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
free will اختیار
free will اراده ازاد
free will طیب خاطر
free will ازادی اراده
free will اختیاری
free مجاز منفصل
free رها
free بطور مجانی ازادکردن
free موجود در دیسک یا حافظه
free ترخیص کردن میدانی
free <adj.> دست و دلباز
free مستقل
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
free ازاد
free مطلق
free اختیاری مختار
free مجانی
free رایگان سخاوتمندانه
free روا
free for all زدوخوردهمگانی
free for all داد وبیداد
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
having free will ازادکار
free بازیگر ازاد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
having free will فاعل مختار
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
i did that of my own free will به میل خود
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free فاقد
free تحویل
free بخشودن
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
i did that of my own free will این کار را کردم
free جایز
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free ازادکردن
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free حرکت قایق در جلو باد
free throw پرتاب ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free throw پنالتی
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
free thought ازادی فکر لامذهب
free thought وارستگی از مذهب
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free swimming قادر به شنا
free swimming شناور
free thinkers ازاد فکران
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinking ازادی از قیود مذهب
free surface سطح ازاد
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
free throw پاس بدون مانع
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
free wheeling حالت خلاصی
free world جهان ازاد
guns free توپها اتش باختیار
free zone منطقه ازاد تجاری
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone منطقه ازاد
free world کشورهای غیرکمونیست
free wheeling خلاصی
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free vortex گرداب ازاد
free volume حجم ازاد
heart free مبرا از عشق
heart free ازاد ازقید عشق
free throw پرتاب بدون مانع برای یار
free tower برج ازاد
free tower برج پرش ازاد
free trader تجارت ازاد
free trader بدون گمرک
free turbine توربین ازاد
free verse شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free with ones money ولخرج
free surface سطح اب ازاد
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail تحویل در راه اهن
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free of tax بدون مالیات
free on rail تحویل کالا روی قطار
free on truck تحویل کالا روی کامیون
free oscillation نوسان ازاد
free person حر
free play بازی ازاد
free play ازاد
free on quay تحویل دراسکله
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free of charge مجانی
free of cost مجانی
free of cost مفت
free of duty معاف از عوارض گمرکی
free of expense مجانی
free of expense بیخرج
free of particular average معاف از خسارات جزئی
free on boand فوب
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free play لق
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical رادیکال ازاد
free spillweir سرریز ازاد
free spoken رک گو
free spoken ساده گو
free spoken بی پرده
free spoken بی محابا
free spokenness رک گویی
free spokenness ساده گویی
free spool چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream جریان ازاد
free space فضای خالی
free space فضای ازاد
free recall یاداوری ازاد
free redical بنیان ازاد
free rocket موشک ازاد
free rocket موشک غیر هدایت شونده
free rotation چرخش ازاد
free safety مدافع در منطقه ضعف
free sample نمونه مجانی
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free play بدون محدودیت
free support تکیه گاه ازاد
free from taxes <adj.> بدون مالیات
tax-free <adj.> معاف از مالیات
tax-free <adj.> بدون مالیات
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
barrier-free بدون حائل
free rider آدم انگل
free rider آدم لاشخور
free rider آدم مفت خور
Free Classicism [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
trouble-free <adj.> بدون دردسر
problem-free <adj.> بدون دردسر
trouble-free <adj.> بدون زحمت
problem-free <adj.> بدون زحمت
free shipping <adj.> ارسال مجانی
postage-free <adj.> ارسال مجانی
Free Gothic احیای سبک گوتیک
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed, <adj.> دست و دلباز
postage-free <adj.> حمل رایگان
free shipping <adj.> حمل رایگان
postage-free <adj.> ارسال رایگان
free shipping <adj.> ارسال رایگان
parallax-free <adj.> بدون اختلاف منظر
mean free path مسافت ازاد متوسط
tax free معاف از مالیات
the free list صورت کالای بی گمرک
to set free ازادکردن
weapons free جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range آزادچر
free-range خانگی
free-standing خودایستا
free-standing غیرمتصل
free-standing مجزا
free-standing مستقل
tax free بخشوده از مالیات
stimulus free محرک- نابسته
mean free path مسافت ازاد میانگین
obsolescence free دستگاه متروک
post free بدون نیاز به تمبر زدن
On the free market . دربازار آزاد
running free خلاص کار کردن
running free بادبانی با باد پاشنه
sailing free باد ازاد
set free ازاد کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com