Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 123 (2 milliseconds)
English	Persian
advance by bounds	حرکت خیز به خیز
advance by bounds	پیشروی خیز به خیز
Other Matches
out of bounds	بیرون از زمین بازی [ورزش]
To know no bounds.	حد وحصر نداشتن
out of bounds	خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
out of bounds	خارج شدن توپ از محدوده زمین
bounds	محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
bounds	محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
bounds register	ثبات کرانه ها
by leaps and bounds	با جست و خیز
The ball was out of bounds.	توپ خارج [از زمین بازی] بود.
by leaps and bounds	زود زود
by leaps and bounds	خیلی تند
i knew no bounds	حد نداشت
To steer a middle course . To act within judicious bounds .	کجدار و مریض عمل کردن [به نعل و به میخ زدن]
advance	مساعده
advance	ترفیع رتبه دادن
advance	حرکت دادن چیزی به جلو
in advance <adv.>	از قبل
in advance <adv.>	پیشاپیش
in advance <idiom>	سرساعت
advance	پیش افتادن پیش افتادگی
advance	پیشرفت
advance	پیشرفت
advance	بهبود
advance course	دوره عالی
advance	پیشروی
advance	حرکت به جلو
advance	پیشروی
advance	ترقی مساعده
advance	پیشرفت
advance	قبلا تجهیز شده
advance	قبلا تهیه شده
advance	ازپیش فرستاده شده
advance	مساعده دادن
advance	طرح کردن
advance	پیشنهاد کردن
advance	اقامه کردن
advance	تسریع کردن
advance	ترقی دادن
advance	جلو رفتن
advance	جلوبردن
advance	پیش بردن
advance	وام
advance	پیش پرداخت
advance	جلو
advance	پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance	راندن
advance	پیش رفتن
advance	پیشرفت پیشروی
advance	اعتبار
advance	پیش پرداخت
advance	مقدم
advance	پیشرفت طولی ناو
advance	پیشروی پیشروی کردن
advance	ترقی کردن پیش پرداخت
advance	عالی
advance	پیش برق
hand advance	میزان کردن دستی
bank advance	وام بانکی
money in advance	بیعانه
money in advance	پیش پرداخت مساعده
buy in advance	پیش خرید کردن
paper advance	جلو رفتن کاغذ
pay in advance	پیش قسط دادن
velocity of advance	تندی پیشرفت
speed of advance	سرعت پیشروی
payment in advance	پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payable in advance	قابل پیش پرداخت
pay in advance	پیش پرداخت کردن
axis of advance	محور پیشروی
announce in advance	از پیش اعلام کردن
advance force	نیروی پیشروی
advance observer	دیدبان مقدم
advance march	پیشروی حرکت به جلو
advance march	فرمان پیش
advance by echelon	پیشروی رده به رده
advance guard	طلایه
advance cracking	ترکهای عمیق
advance detachment	قسمت پیشرو
advance guard	پیشرو
advance guard	پیش لشکر پاسدار
advance detachment	قسمت سرجلودار
advance guard	پیش قراول
advance gruard	طلایه
advance gruard	پیش قراول
advance gruard	یکان جلودار
advance gruard	جلودار
advance freight	پیش پرداخت کرایه حمل
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
advance observer	دیدبان جلو
advance by echelon	حرکت رده به رده
advance officer	افسر جلودار ستون
advance variation	واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
advance sign	علامت اوانس
advance section	قسمت جلویی
advance section	قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance purchase	خرید سلف
advance point	قسمت نوک
advance point	قسمت سر جلودار
advance base	پایگاه جلو
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance organizer	پیش سازمان دهنده
advance party	گروه پیشرو
advance party	قسمت پیشرو
advance payment	پیش پرداخت
advance point	گروه نوک
advance command post	پاسگاه رده جلو
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
advance command post	پاسگاه فرماندهی جلو
To make advance [overtures]	منت کشیدن [برای آشتی]
advance resistance wire	سیم ادونس
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
automatic spark advance	میزان کردن خودکار
advance of defensive line	در جلو خطوط پدافندی
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
synchronous phase advance	خازن همزمان
film advance mode	دکمه رد کردن فیلم
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com