Dictiornary-Farsi | advance guard | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (9 milliseconds)

English	Persian
advance guard	پیش قراول
advance guard	پیش لشکر پاسدار
advance guard	پیشرو
advance guard	طلایه


Other Matches

advance course	دوره عالی
advance	حرکت دادن چیزی به جلو
advance	حرکت به جلو
advance	پیشرفت پیشروی
advance	پیش افتادن پیش افتادگی
advance	پیش رفتن
advance	راندن
advance	پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance	اعتبار
in advance <idiom>	سرساعت
in advance <adv.>	از قبل
in advance <adv.>	پیشاپیش
advance	پیشروی
advance	بهبود
advance	پیشرفت
advance	ترفیع رتبه دادن
advance	پیشرفت
advance	پیشروی
advance	پیشرفت
advance	قبلا تجهیز شده
advance	قبلا تهیه شده
advance	ازپیش فرستاده شده
advance	مساعده
advance	مساعده دادن
advance	طرح کردن
advance	پیشنهاد کردن
advance	اقامه کردن
advance	تسریع کردن
advance	ترقی دادن
advance	جلو رفتن
advance	جلوبردن
advance	پیش بردن
advance	ترقی مساعده
advance	عالی
advance	جلو
advance	وام
advance	مقدم
advance	پیشرفت طولی ناو
advance	پیش پرداخت
advance	ترقی کردن پیش پرداخت
advance	پیشروی پیشروی کردن
advance	پیش برق
advance	پیش پرداخت
advance purchase	خرید سلف
advance section	قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance point	قسمت سر جلودار
advance point	گروه نوک
advance point	قسمت نوک
advance payment	پیش پرداخت
advance march	فرمان پیش
advance march	پیشروی حرکت به جلو
advance observer	دیدبان مقدم
advance observer	دیدبان جلو
advance officer	افسر جلودار ستون
advance organizer	پیش سازمان دهنده
advance party	گروه پیشرو
advance party	قسمت پیشرو
advance section	قسمت جلویی
advance sign	علامت اوانس
payment in advance	پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
velocity of advance	تندی پیشرفت
hand advance	میزان کردن دستی
money in advance	بیعانه
money in advance	پیش پرداخت مساعده
payable in advance	قابل پیش پرداخت
pay in advance	پیش قسط دادن
buy in advance	پیش خرید کردن
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
speed of advance	سرعت پیشروی
advance variation	واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
announce in advance	از پیش اعلام کردن
axis of advance	محور پیشروی
bank advance	وام بانکی
paper advance	جلو رفتن کاغذ
pay in advance	پیش پرداخت کردن
advance gruard	طلایه
advance by echelon	حرکت رده به رده
advance by echelon	پیشروی رده به رده
advance by bounds	حرکت خیز به خیز
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base	پایگاه جلو
advance cracking	ترکهای عمیق
advance detachment	قسمت پیشرو
advance detachment	قسمت سرجلودار
advance force	نیروی پیشروی
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
advance freight	پیش پرداخت کرایه حمل
advance gruard	جلودار
advance gruard	یکان جلودار
advance gruard	پیش قراول
advance by bounds	پیشروی خیز به خیز
film advance mode	دکمه رد کردن فیلم
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار
To make advance [overtures]	منت کشیدن [برای آشتی]
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
synchronous phase advance	خازن همزمان
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
automatic spark advance	میزان کردن خودکار
advance of defensive line	در جلو خطوط پدافندی
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
advance command post	پاسگاه فرماندهی جلو
advance command post	پاسگاه رده جلو
advance resistance wire	سیم ادونس
off ones guard	غافل
off ones guard	بیرون ازپاسگاه برکنارازنگهبانی
guard	پاییدن پاسداری کردن
guard	پاسداری دادن
guard	نگهبانی دادن
guard	نگهبان
take guard	وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
out guard	گشتی
to be on guard	موافب
to be on guard	بودن احتیاط کردن
to keep guard	موافب
to keep guard	بودن احتیاط کردن
on guard	بحالت محافظ باش
on guard	نگهبان
on ones guard	درپاسگاه
out guard	گشتی صحرایی
guard	محافظت کردن نگهبانی کردن
guard	حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard	پاسبان مستحفظ
guard	گارد
guard	پناه
guard	نرده حفافتی
on ones guard	متوجه
on ones guard	موافب
on guard	هشیار
on guard	درسرنگهبانی
on guard	مراقب بودن نگهبان بودن
on guard	اماده برای دفاع باشید
on guard	گارد گرفتن
on guard	اماده توپگیری اماده برای توگیری
on guard	گاردگرفتن
guard	احتیاط نرده روی عرشه کشتی
off guard <idiom>	غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
guard	روکش کشیدن
guard	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
old guard	صنوف صاحب اعتبار قدیم
guard	حالت دفاعی شمشیرباز
guard	چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard	watch
off-guard	درانتظارپیشامدبد
guard	حفافت کردن
guard	محافظ گارد
on guard <idiom>	آگاه ،بادقت
right guard	نگهبانراست
guard	محافظت کردن
guard	صفحه محافظ روکش محافظ
guard	محافظ
on guard	بحالت گارد
old guard	محافظه کار سیاسی
guard	پاسدار
border guard	پلیس مرزبانی
rat guard	موش بند
radio guard	نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
safe guard	نگهداری
rat guard	صفحه مانع ورودموش
rear guard	عقب دار
rear guard	نیروی عقب دار
guard dog	سگ نگهبان
guard dog	سگ پلیس
road guard	پلیس راه
road guard	ژاندارم
radio guard	نگهبان بی سیم
shin guard	ساقبند
snow guard	محافظبرف
overhead guard	حافظبالایسر
on guard line	خطحافظ
neck guard	حافظگردن
to guard against danger	مواظب خطر بودن
to nount guard	به نگهبانی رفتن
to relieve guard	نگهبان راعوض کردن
left guard	محافظچپ
watch guard	زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
yeoman of the guard	گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
blade guard	تیغهلبه
breech guard	حافظتهساز
chin guard	حافظچانه
clothing guard	حافظپارچه
eye guard	حافظچشم
tendon guard	محافظزردپی
safe guard	حفافت
seaman guard	گارد دریایی
guard's van	کالسکهنگهبانقطار
sergeant of the guard	گروهبان پاسدار
guard dog	سگنگهبان
wind guard	محافظباد
sergeant of the guard	گروهبان نگهبان
skate guard	پرش روی تیغه اسکیت
trigger guard	حافظماشه
splash guard	گلگیر
stand guard	نگهبانی دادن
state guard	نیروی نظامی ایالتی
state guard	ارتش ایالتی
toe guard	حافظانگشتان
key guard	راهنمایکلید