English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (2 milliseconds)
English Persian
adventure game بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
Other Matches
adventure مخاطره
adventure خطر احتمالی
adventure دل بدریازدن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure تجارت مخاطره آمیز
adventure ماجراجویی
adventure ماجرا
adventure حادثه
adventure خود را بمخاطره انداختن
adventure دل به دریا زدن
adventure باتهور مبادرت کردن
adventure سرگذشت
joint adventure سرمایه گذاری مشترک
joint adventure تجارت مشترک
name of the game <idiom> قسمت اصلی یک موضوع
game and game یکدست ویکدست
game keep شکاربان
game and game یک بیک
game تفریح کردن
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
game keep قرق چی
the game is up بازی باخت
i was very u. at that game خیلی در ان بازی بد اوردم
game keep پاسبان شکار
game وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
the game is up بازی تمام شد
the game is on بازی دایر است
game شکار
game بازی
game مسابقه
game سرگرمی شکار
game سرحال
game جانور شکاری
game یک دوربازی
game مسابقههای ورزشی
game اهل حال
game دست انداختن
game سرگرمی دوربازی بازی کردن
game آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game کامپیوتر مخصوص
game معیوب
game چلاق
game شکار گرفته شده
game هرنوع ورزش بامقررات
game شوخی
three knights' game بازی سه اسب
to die game مردانه جان دادن
to game away one's money درقمارپول ازدست دادن
to kill game شکارزدن
to make game of دست انداختن
to make game of مسخره کردن ریشخند کردن
team game بازی گروهی
to spoil ones game نقشه یاکارکسیراخراب کردن
two pawns game بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
suspension of the game تعویق و تاخیر بازی
shell game گردو بازی
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
shell game قمار با گردو
short game ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
skin game قمار از روی تقلب
skin game تقلب درقمار
skin game فریبکاری
small game پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
small game پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
spanish game بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
stoppage of the game توقف بازی
perfect game باحداکثر 003 امتیاز
two person game بازی دو نفره در تئوری بازیها
fair game آماج روا
fair game طعمهی حاضر و آماده
fair game دست انداختنی
fair game مسخره کردنی
waiting game صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
game cartridge محلورودیبازی
parlour game بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
Do you know how to play this game ? این بازی رابلد هستید ؟
fair game <idiom> موضوع تهاجم
football game بازی فوتبال
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a game of chess یک مسابقه شطرنج
fair game شکار قانونی
fair game شکار مجاز
board game بازی روی تخته
upland game پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
vienna game بازی وینی شطرنج
war game جنگ ازمون
war game مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
war game اجرای بازی جنگ
war game بازی جنگ کردن
war game بازی جنگ
zero sum game بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
ball game ورزش یا بازی با توپ
ball game گوبازی
ball game مسابقه
ball game هماورد
ball game شرایط وضعیت
big game شکار حیوانات بزرگ
four knight's game بازی چهار اسب
game ball توپ بازی
game bird یک امتیاز
game bird پرنده موردنظر درشکار
game clock ساعت ورزشگاه
game cock خروس جنگی
game cycle دوره بازی
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
game fish ماهی مجاز برای صیادی
game fish ماهی موردنظر
game fowl مرغ شکاری
game fowl خروس جنگی
game fowl نژاد خروس جنگی
game keeper قرق چی
four handed game بازی چهارنفره
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
power game بازی قدرتی
video game بازی دیدنی
acrade game نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
arcade game بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
baseline game بازی در انتهای زمین تنیس
centre game بازی مرکزی
choose up game بازی غیررسمی
closed game بازی بسته
complete game یک بازی کامل از طرف توپزن
computer game بازی کامپیوتری
crampet game بازی شطرنج
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
enter the game وارد بازی شدن
game keeper قرق چی میدان
game law قانون شکار
open game بازی باز شطرنج
game theory نظریه بازیها
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory نظریه بازی
middle game وسط بازی
game theory تئوری بازی
ground game روش استفاده از مانور دویدن
losing game بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
hard game بازی دشوار
italian game بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
laws of the game مقررات مسابقه
game point امتیاز پایانی
off hand game بازی غیررسمی
game playing playing computerizedgame
game bag خرجین شکاری
game management شکارداری
passing game حمله با استفاده از پاس به جلو
game management شکاربانی
perfect game یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
game of chance بازی قمار
off hand game بازی جنبی
game plan استراتژی بازی
long game بازی با لزوم ضربههای طولانی
scotch four knights' game بازی چهاراسب اسکاتلندی شطرنج
semi open game بازی شطرنج نیمه باز
queen's pawn game بازی پیاده وزیر شطرنج
to deal out [card game] کارت دادن [ورق بازی]
video game machine ماشین بازی تصویری
Shall we play a game of cards? یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
pre game drills تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
big game reel قرقره صید ماهیهای بزرگ
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
two person zero sum game بازی دو نفره با مجموع صفر
two person zero sum game در تئوری بازیها
game misconduct penalty 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
to fly at a higher game همت برچیزعالی ترگماشتن
this game is proper to spring این بازی مخصوص بهار است
to play a poor game بدبازی کردن
half giuoco game بازی نیمه جوئوکو شطرنج
computerized game playing بازیهای کامپیوتری
She is romantically inclined. She i8s game. از دو حال خارج نیست
He plays a beautiful game of volleyball. مثل ماه والیبال بازی می کند
The football players are warming up before the game ( match) . هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . موضوعی را لو دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com