Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
advisory lock
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
Other Matches
advisory
مشورتی
advisory department
بخش مشاوره
advisory area
منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
advisory area
منطقه زیرپوشش اطلاعات
advisory control
کنترل آزاد هواپیما
advisory control
کنترل مشورتی هواپیما
advisory service
دفتر مشاور
advisory services
خدمات مشورتی
advisory system
سیستم خبرهای که کاربر را راهنمایی میکند
advisory signal
علامت یادآوری کننده
advisory signal
علامت هشدار
military assistance advisory group (maag
هیئت مستشاری نظامی
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
lock up
<idiom>
اطمینال کامل از موفقیت
lock out
حبس کردن
lock out
حبس کردن تحریم کردن
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock up
حبس
lock up
بازداشتگاه
lock away
درجای قفل شده نگه داشتن
lock up
وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock on
باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock out
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
to lock off
جدا کردن
to lock out
پشت در
to lock out
نگاه داشتن
lock out
درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out
تعطیل کارخانه
lock out
بسته شدن کارخانه
lock out
قفل کردن
lock up
وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock up
زیر قفل نگه داشتن
lock up
در محلی محصور کردن
lock up
حبس کردن
lock in
از بیرون در را روی کسی بستن
lock
قفل شدن
lock
قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock
چفت شدن
lock
قفل گلنگدن
lock
چفت
lock
بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock
راکدگذاردن
lock
بغل گرفتن
lock
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock
سدبالابر چشمه پل
lock
سد متحرک
lock
چفت و بست مانع
lock
قفل چخماق تفنگ
lock
دسته پشم
lock
طره گیسو
lock
قفل
lock
قفل کردن
lock
مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock
قفل کردن بستن قفل
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock
محکم نگهداشتن
putlog or lock
چوب بست
pollack or lock
یکجور ماهی روغن
putlog or lock
تیر افقی
percussion lock
ماشه تفنگ
net lock
قفل چهارراه
lock washer
واشر پشت گیر
lock washer
واشر قفلی
net lock
سیم بند چهارراه
putlog or lock
زیرتختهای
puzzle lock
قفل رمزی
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
cycle lock
قفلدوچرخه
drawbar lock
قفلمیلهکشنده
equipment lock
قفلتجهیزات
key lock
قفلرمزی
lock dial
تنظیمقفل
lock rail
ریلقفلشده
lock ring
حلقهقفل
lock switch
کلیدقفل
lock-chamber
منفذقفل
switch lock
دکمهقفل
swivel lock
قفلچرخان
tape lock
قفلنوار
tubular lock
قفلمیلهای
column lock
قفلپایه
canal lock
سرمتحرککانال
rim lock
سیم بند دو راه
rim lock
قفل دو راه
safety lock
قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety lock
ضامن اسلحه
safety lock
قفل ضامن
safety lock
چفت ضامن سلاح
scalp lock
کاکل
time lock
قفل ساعتی
time lock
گاه قفل
two bolt lock
قفل دو زبانه
under lock and key
زیر قفل
vapor lock
قطع کامل جریان سیال
arm lock
قفلبازو
lock-up garage
صندوقامانات
mortise lock
قفل و بست
dead lock
مانع
die lock
گیره حدیده
door lock
قفل در
door lock
کلید خانه
door lock
قفل
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
elf lock
موی درهم برهم
elf lock
زلف ژولیده
elf lock
گیس جنی
firing lock
قفل اتش
flint lock
تفنگ
flint lock
چخماقی
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
dead lock
گیر کردن گیر
dead lock
اشکال
combination lock
قفل حروفی
letter lock
قفل حروفی
air lock
راهروی فشار
air lock
اطاقک فشارهواپیما
air lock
دریچه هوابند
ankle lock
فیتیله پیچ
bail lock
قفل قرقره ماهیگیری
check lock
ساعت امتحان کننده
check lock
مهره پشت گیر
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
cylinder lock
قفل میلهای
dead lock
وقفه
dead lock
کوچه بن بست
gust lock
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
lock nut
مهره پشت گیر
lock spring
قاب ساعت فنری
lock step
محدود
lock spit
شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
lock hospital
بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
lock code
رمز قفل
lock chain
زنجیربرای بستن چرخ
lock option
اختیار کاربرد قفل
lock nut
مهره قفلی
hydraulic lock
قفل هیدرولیکی
lock torque
قفل پیچش
ignition lock
قفل موتور
light lock
درب نوربند
keep under lock and key
مهر و موم کردن
lock step
گیردار
light lock
نوربند
lock step
غیر قابل انعطاف
caps lock key
کلید Lock Caps
num lock key
کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
side-tilt lock
قفلکنندهکناری
shift lock key
دکمهقفل
rip fence lock
قفلشکافنردهای
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
To lock horns with someone. To take issue with someone.
با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
air lock caisson
صندوقه تحت فشار
mortise dead lock
قفل توکار
To insert the key in the lock.
کلید را به قفل زدن
lock with wooden bolt
کلیدان
lock, stock, and barrel
با همه چیز
Luer-Lock tip
لوئر
Luer-Lock tip
نوکلاک
num lock key
کلید Lock Num
steering column lock
قفل فرمان اتومبیل
side wall of a lock
بدنه سد دریچهای
scroll lock key
کلید Lock Scroll
outside hook and overan lock
لنگ تندر
blade tilting lock
قفلتیغهواژگون
camera platform lock
محلقفلدوربینبهپایه
steering wheel lock
قفل غربالک
horizontal motion lock
دستهتنظیمافقی
lock emptying system
قفلسیستمتخلیه
lift cord lock
قفلطناببالابر
lock filling opening
قفلبازکنندهمکش
lock in base tube
لامپ قفلی
lock filling intake
قفلمکش
laboratory air lock
آزمایشگاهحبسهوا
lock filling and emptying system
دستگاهتخلیهوپرکردن
lock filling and emptying opening
قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
internal tooth lock washer
واشرداخلدندانهای
external tooth lock washer
قفلواشوندهدندانهای
The key stuck in the door lock .
کلید درقفل گیر کرد
interior door lock button
دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
Be sure to lock ( shut , close ) the door .
مبادا در راباز بگذاری
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen
<proverb>
کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
lock the barn door after the horse is stolen
<idiom>
نوشدارو پس از مرگ سهراب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com