Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English
Persian
agreement of arguments
توافق نشانوندها
Other Matches
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
این بر خلاف قرارداد ما است.
arguments
بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
arguments
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
arguments
متغیر مستقل
arguments
شناسه
arguments
دلیل
arguments
مباحثه
arguments
بحث
arguments
احتجاج
arguments
استدلال
arguments
نشانوند
secure arguments
دلائل متین یامحمکم
and that is flat(final)!No arguments!
چون وچراهم ندارد !
sound
[arguments, data, figures]
<adj.>
درست
[بی عیب ]
[سالم ]
[استدلال . داده ها . اعداد]
come to an agreement
موافقت پیدا کردن
come to an agreement
توافق حاصل کردن
in agreement with somebody
با کسی موافقت داشتن
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
to come to an agreement
یکدل شدن توافق حاصل کردن
to come to an agreement
موافقت پیداکردن
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
agreement
مطابقهء نحوی
agreement
توافق
agreement
قراداد
agreement
قرارداد
agreement
قرار قبول
agreement
موافقتنامه
agreement
موافقت نامه
agreement
سازش
agreement
موافقت
agreement
پیمان
written agreement
قولنامه
to fly away from an agreement
نقض عهدکردن
verbal agreement
موافقت شفاهی
skeleton agreement
توافق اولیه
unilateral agreement
توافق یک جانبه
plea agreement
توافق مدافعه
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
trade agreement
موافقتنامه تجارتی
unilateral agreement
قرارداد یک جانبه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
wage agreement
قرارداد دستمزد
reach an agreement
به توافق رسیدن
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
gentlemen's agreement
قول جوانمردانه
skeleton agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
outline agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
توافق اولیه
frame agreement
توافق اولیه
master agreement
توافق اولیه
outline agreement
توافق اولیه
agreement area
سطح مورد قرارداد
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
extension of the agreement
تمدید مدت قرارداد
gentelmen's agreement
موافقتنامه دوستانه
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
gentlemen's agreement
قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement
قول مردانه
gentlemen's agreement
موافقت شرافتمندانه
implicit agreement
موافقت ضمنی
labor agreement
موافقتنامه کار
trade agreement
موافقت نامه تجاری
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
agreement coefficient
ضریب توافق
agreement of arbitration
قرارداد داوری
arbitration agreement
توافق بر حکمیت
arbitration agreement
موافقت نامه داوری
clearing agreement
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
collective agreement
توافق جمعی
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
commodity agreement
موافقتنامه کالا
concessionary agreement
امتیاز نامه
labor agreement
قرارداد کار
lease agreement
قرارداد اجاره
tenency agreement
اجاره نامه
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
private agreement
قرارداد خصوصی
preliminary agreement
قولنامه
reciprocal agreement
قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
special agreement
قرارداد ویژه
potsdom agreement
موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
mutilateral agreement
موافقت چند جانبه
mutual agreement
توافق طرفین
letter of agreement
موافقتنامه
swap agreement
موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
quota agreement
موافقت سهمیه
bretton woods agreement
موافقت نامه برتن وودز
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
Lease (rental) agreement.
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
agreement on partial payments
توافق در پرداخت های قسطی
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
An open - dated agreement ( contract) .
قرارداد بدون مدت
general agreement on tariff & trade (gat
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com