English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
agreement water rate نرخ قراردادی اب
Other Matches
water rate پول اب
rate of rise of water level روند بالاامدن اب
rate of rise of water level تندی بالا امدن اب
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] این بر خلاف قرارداد ما است.
to come to an agreement موافقت پیداکردن
to come to an agreement یکدل شدن توافق حاصل کردن
agreement قراداد
agreement موافقتنامه
agreement سازش
in agreement with somebody با کسی موافقت داشتن
come to an agreement توافق حاصل کردن
come to an agreement موافقت پیدا کردن
agreement موافقت
unless otherwise agreement مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
agreement پیمان
agreement قرار قبول
agreement مطابقهء نحوی
agreement معاهده و مقاطعهء توافق
agreement موافقت نامه
agreement توافق
agreement قرارداد
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
frame agreement توافق اولیه
arbitration agreement توافق بر حکمیت
agreement area سطح مورد قرارداد
reach an agreement به توافق رسیدن
agreement of arbitration قرارداد داوری
agreement of arguments توافق نشانوندها
agreement coefficient ضریب توافق
plea agreement توافق مدافعه
basic agreement توافق اولیه
master agreement توافق اولیه
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
reciprocal agreement قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement توافق دو جانبه
outline agreement چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement توافق اولیه
outline agreement توافق اولیه
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
frame agreement چهارچوب توافق [حقوق]
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
gentlemen's agreement قول جوانمردانه
arbitration agreement موافقت نامه داوری
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
special agreement قرارداد ویژه
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
gentlemen's agreement قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement قول مردانه
extension of the agreement تمدید مدت قرارداد
gentlemen's agreement موافقت شرافتمندانه
collective agreement توافق جمعی
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
gentelmen's agreement موافقتنامه دوستانه
swap agreement موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
to fly away from an agreement نقض عهدکردن
tenency agreement اجاره نامه
to fly away from an agreement پیمان شکنی کردن
concessionary agreement امتیاز نامه
commodity agreement موافقتنامه کالا
commodity agreement تثبیت مشترک قیمت فروش
trade agreement موافقت نامه تجاری
implicit agreement موافقت ضمنی
labor agreement موافقتنامه کار
labor agreement قرارداد کار
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
written agreement قولنامه
private agreement قرارداد خصوصی
quota agreement موافقت سهمیه
unilateral agreement قرارداد یک جانبه
unilateral agreement توافق یک جانبه
trade agreement موافقتنامه تجارتی
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
preliminary agreement قولنامه
potsdom agreement موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
wage agreement موافقت نامه دستمزد
mutilateral agreement موافقت چند جانبه
executive agreement موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
verbal agreement موافقت شفاهی
wage agreement قرارداد دستمزد
mutual agreement توافق طرفین
lease agreement قرارداد اجاره
letter of agreement موافقتنامه
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
Lease (rental) agreement. اجاره نامه (قرار داد اجاره )
To conclude an agreement (contract). قراردادی بستن
bretton woods agreement موافقت نامه برتن وودز
agreement on partial payments توافق در پرداخت های قسطی
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
The rental agreement has exprired. تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
He closed the door against the peace agreement. تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
An open - dated agreement ( contract) . قرارداد بدون مدت
enewal of contract by tacit agreement تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
general agreement on tariff & trade (gat موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
at that rate در این صورت
rate نرخ [درصد]
rate of changes نرخ تغییرات
at the rate of از قرار
at any rate درهر صورت
at any rate در هر حال
first rate نخستین درجه
first rate عالی
first rate درجه اول
through rate نرخ کامل
rate سرعت کار
rate پایه
rate روش طرز
rate میزان مهارت شدت تغییرات
rate سرعت
rate تندی سرعت عوارض
rate اهنگ
rate میزان
rate منوال
rate نواخت
rate نرخ
rate درچند
rate ارزیابی کردن
rate مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate سرعت حرکت
rate نسبت
rate سنجیدن
to rate up بیمه زیاد گرفتن از
rate درجه
rate اهنگ حرکت
through rate نرخ حمل سراسری
rate اندازه نسبت
rate قرار
rate بها
second-rate درجه دو
third rate درجه سه
third rate پست
third rate درجه سوم
first-rate عالی
second-rate وسط
rate شمردن
rate بر اوردکردن
second-rate جنس پست
rate نرخ بستن بر بها گذاشتن بر
rate سرعت ارزیابی کردن
rate درصد
second rate جنس پست
second rate وسط
second rate درجه دو
rate تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rate بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
third-rate درجه سه
rate حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
first-rate درجه اول بسیار خوب
rate درجه بندی کردن
first-rate ممتاز
third-rate درجه سوم
third-rate پست
sustained rate نواخت مداوم
survival rate میزان ماندگاری
standard rate نرخ استاندارد
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
i rate him among poet من او را در زمره شعرامیدانم
lag rate میزان کسری پرسنل
strain rate میزان تغییر شکل
isodose rate خط نقاط متحدالدوز
starting rate خرج پر کردن
incidence rate نواخت تصادفات
infiltration rate میزان
inflation rate نرخ تورم
heart rate ضربان قلب
interest rate نرخ بهره
growth rate نرخ رشد
signaling rate میزان سیگنال دهی
slewing rate نرخ عبور یک کاغذ سفید ازمیان چاپگر
spot rate نرخ فروش نقدی
isodose rate خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
incidence rate میزان حوادث و تصادفات
death rate نرخ مرگ و میر
rate of current سرعت جریان
earned rate نرخ تصاعدی نزولی
employment rate نزخ اشتغال
employment rate میزان نسبی اشتغال
error rate سرخ خطا
error rate میزان خطا
error rate نرخ خطا
wage rate نرخ مزد
wage rate نرخ دستمزد
dose rate میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده
dose rate نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
death rate اهنگ مرگ و میر
death rate نسبت مرگ و میر به زاد و ولد
deionization rate شدت یونزدایی
depreciation rate نرخ استهلاک
discount rate نرخ نزول
discount rate نرخ ثابت نزول بانکی
discount rate نرخ تخفیف
discount rate میزان تخفیف
dose rate میزان دوز دریافتی
expansion rate اهنگ انبساط
exponential rate اهنگ نمایی
fluctuating rate نرخ دارای نوسان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com