English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
air force base پایگاه هوایی
air force base پایگاه نیروی هوایی
Other Matches
Force is the answer to force. <proverb> جواب زور را زور مى دهد .
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
sub base زیر قشر
sub base زیر بستر
base course لایه اساس قشر اساس
second base دومینپایگاه
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base 0 پایه 01
base course لایه شالوده
base course قشر پی راه
base course قشر لعاب
to base one self اعتماد کردن
r base ار- بیس
to base one self تکیه کردن
first base اولینپایگاه
base 0 decimal
base map نقشه مادر
base map نقشه مبنا
base map نقشه پایگاه
base memory حافظه پایه
base pay حقوق ثابت بدون مزایا وفوق العاده
base loading بار اولیه
base mortar خمپاره مبنا
base mortar قبضه مبنا
base peak پیک مبنا
base path مسیر بین پایگاهها
base pairing جفت شدن بازی
base ore کانه کم عیار
base operation عملیات پایگاهی
base on halls گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
base of wall روپی
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of origin مبداء اصلی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of operations پایگاه عملیات
fire base مبنای اتش
base of fire مبنای اتش
base number عدد پایه
base number عدد مبنا
base period زمان مبنا
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base line خط کور
base complex مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base flow جریان پایه
base ejection پرتاب شونده از ته
base ejection ته پران
base development ساختن پایگاه
base development تهیه پایگاه
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base defense پدافند پایگاه
base defense پدافند از پایگاه
base cover عکس برداری اولیه
base court حیاط بیرونی یاعقبی
base font فونت پایه
base font فونت پیش فرض
base spray بسک ته
base line خط توجیه
defense base پایگاه پدافندی
base line خط مبنا
base line خط پایه
base level تهتراز
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base fuze ماسوره ته پران
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته گلوله
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
chart base چارت مبنا
center base میدان مرکزی
sinister base منحنیانتهایی
sprung base تشکفنری
swivel base پایهگردنده
telescope base پایهتلسکوپ
wave base سطحموج
inorganic base باز غیر الی
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
bayonet base پایه لامپ میخی
base width عرض پایه پهنای پایه
base width ستبرای پایه
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای بنیادی
base unit یکان مبنا
base unit یکان پایگاهی
chart base چارت مادر
recharging base بخشتغذیه
pin base پایهمیله
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
data base پایگاه داده ها
data base مبنای اطلاعات
base of splat پایهپشتصندلی
bracket base پایهقلاب
centre base ستونمرکزی
concrete base پایهیبتونی
conjugate base باز مزدوج
dexter base پایهراستی
column base پایه ستون
column base ته ستون
column base زیرستون
fixed base پایهثابت
hardwood base پایهسختچوبی
lamp base پایهلامپ
magazine base محلانبارخشاب
base symbol علایم قراردادی مبنا
base surge ابر پایه قارچ اتمی
base register ثبات مینا
base register ثبات پایه
base price قیمت مبنا
base price قیمت پایه
base point نقطه مبنا
base plug درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
base plate صفحه زیر ستون
base plate صفحه پای ستون
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
base piece مقر
base piece پایه پایه استقرار
base piece کف
base piece قنداق
base piece قبضه مبنا
base piece توپ مبنا
base repair تعمیر اساسی
base repair تعمیرات پایگاهی
base reserves اماد مبنای ذخیره
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base stone سنگ زیرین
defense base پایگاه دفاعی
base spray بسکهای ته گلوله
base speed سرعت منتجه
base speed سرعت مبنا
base shop تعمیرگاه پادگانی
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base section بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
base running دویدن بسوی پایگاه
base runner توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود
base ring رینگ پایه
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
base piece توپ اصلی
base rate ارزش اولیه
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base باز شیف
fox base+ فاکس بیس پلاس
fuse base پایه ی فیوز
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
hard base سکوی پرتاب مستحکم
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
hard base باز سختbaseball
pseudo base شبه باز
software base مبنای نرم افزار
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
base rate نرخ مبنا
base rate تعرفه مبنا
base rate نرخ پایه
base rate اهنگ پایه
tax base ماخذ مالیات
tax base مبنای مالیاتی
filbert base پایگاه فریبنده
filbert base پایگاه دروغین
floating base پایگاه شناور دریایی
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
stanchion base زیرستون
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
inorganic base باز معدنی
prisoners base بازی گرگم بهوا
loktal base لامپ قفلی
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base مبنای بسیج
base metals فلز پست
base metals فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals فلزات بنیانی
base metals فلز پایه
base metal فلز پست
base metal فلزات اصلی فلزات کم بها
base metal فلزات بنیانی
base metal فلز پایه
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
loctal base لامپ قفلی
monetary base مبنای پولی
polyacidic base باز چند اسیدی
polyacid base باز چند اسیدی
octal base هشت پایهای
number base پایه عدد
number base عدد پایه
number base مبنای عددی
knowledge base پایگاه معلومات
knowledge base پایگاه دانش
knowledge base پایگاه اگاهی
lewis base باز لوویس
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
magneto base پایه مگنت
base rates اهنگ پایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com