Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
air ground system
سیستم عملیات مشترک زمینی و هوایی
Other Matches
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
ground
اصل
ground
کف زمین
ground
زمین کردن
ground
سبب
ground
جهت
ground
عرصه
ground
خاک
ground
محل ایستادن توپزن
ground
اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
on the ground of
به دلیل
down to the ground
ازهمه جهت
down to the ground
ازهرحیث کاملا
get off the ground
<idiom>
شروع خوب داشتن
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
ground zero
صفر زمین
to take ground
بخاک نشستن
we are still above ground
هنوز زنده ایم
get off the ground
<idiom>
پا گرفتن
above ground
زنده
under ground
راه اهن زیرزمینی
under ground
سرداب زیرزمین
to take ground
بگل نشستن
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
ground
تماس دادن توپ با زمین
ground
: زمین
ground
سیم زمین
ground
اتصال به زمین
ground
زمان ماضی فعل grind
ground
اساسی
ground
بزمین نشستن
ground
فرودامدن
ground
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
ground
بنا کردن برپا کردن
ground
پایه
ground
اساس
ground
کف دریا
ground
عنوان
ground
زمینه
ground
خاک میدان
ground
زمین میدان
ground
اتصال بدنه
ground
اتصال منفی
ground
اتصال زمین
ground
محوطه
ground
سیم منفی
ground
کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground
قطب منفی
ground
زمین
ground
به گل زدن
ground
به گل نشاندن ناو
hold one's ground
موقعیت خودرا حفظ کردن
saturated ground
خاک سیر اب
speed over the ground
S good made speed
hold one's ground
ایستادگی کردن
elevated ground
زمین بلند
holding ground
محوطه نگهدارنده لنگر
hold one's ground
پایداری
holding ground
گیرایی کف دریا
impermeable ground
زمین نفوذناپذیر
permeable ground
زمین تراوا
pervious ground
تراوا زمین
drill ground
میدان مشق
pleasure ground
تفرجگاه
pleasure ground
گردش گاه
protective ground
زمینه حفافتی
proving ground
محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
proving ground
ازمونگاه
ground work
اجرای فن در خاک
saturated ground
زمین سیراب
ground wave
موج زمینی
flying ground
میدان پرواز
flying ground
پروازگاه
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
ground waves
امواج زمینی
foul ground
قسمت حاوی ته نشینهای ته دریا
foul ground
کفه ته نشین
ground wire
سیم زمین
flat ground
زمین مسطح
flat ground
زمین تخت
ground survey
نقشه برداری زمینی
figure ground
شکل و زمینه
stamping ground
پاتوق
he fell to the ground
دویدن اغازکردبزمین افتاد
he fell to the ground
همینکه
hard ground
زمین سخت
hard ground
زمین سفت
impermeable ground
زمین ناتراوا
gain ground
پیشروی کردن
vantage ground
زمین دارای برتری اتش و دید
to stand one's ground
بر سر دلیل خود ایستادن
to spade the ground
بیل زدن
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to make even with the ground
با خاک یکسان کردن
to lose ground
عقب نشینی کردن
to lose ground
پس نشستن
to kiss the ground
زمین بوسیدن
to kiss the ground
خودراپست کردن تواضع کردن
to kiss the ground
پست شدن
to give ground
تسلیم شدن
to stand ones ground
برسرحرف یادلیل یاقصدخودایستادن
to touch ground
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
vantage ground
زمین سرکوب
under ground survey
برداشت زیرزمینی
under ground shaft
چاه کور
under ground working
استخراج زیرزمینی
under ground mining
استخراج زیرزمینی
made ground
خاک دستی
ground effect
نیروی پرواز به صورت هواناو
lose ground
فرصت خود را ازدست دادن
lose ground
عقب افتادن
quick ground
زمین سست
to give ground
عقب نشینی کردن
to give ground
پس نشستن
ground connection
اتصال زمین
debatable ground
زمین یامرزمورد دعوا
to be dashed to the ground
متروک ماندن
to be dashed to the ground
به نتیجه نرسیدن
loose ground
زمین سست
organization of the ground
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
there is no ground for his complaint
شکایت او بیمورد است
original ground
زمین طبیعی
original ground
زمین بکر
teeing ground
منطقه شروع هر بخش ازبازی گلف
to cover much ground
جامع بودن
dead ground
زمین واقع در زاویه بیروح
to gain ground upon
شدن به
to gain ground upon
نزدیک
to gain ground
تجاوزکردن تعدی کردن
to gain ground
پیشرفت کردن
to fall to the ground
متروک ماندن
to fall to the ground
به نتیجه نرسیدن
to fall to the ground
زمین خوردن
to cover much ground
وسیع بودن
to cover much ground
رسابودن
dead ground
اتصال به زمین کشنده
permeable ground
تراوا زمین
ground joint
اتصال سنبادهای
ground observer
دیدبان زمینی
ground plate
صفحه زمین
ground position
ایستگاه زمینی
ground position
نقطه تصویرزمینی هواپیمای در حال عکاسی
ground position
موقعیت زمینی
ground position
در خاک نشستن
ground potential
پتانسیل زمین
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
ground return
بازتاب زمینی
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
ground observation
دیدبانی زمینی
ground nut
بادام زمینی
ground judge
داور زمین شمشیربازی
ground landlord
مالک عرصه
ground landlord
کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
ground liaison
رابط زمینی
ground liaison
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
ground line
خط زمین
ground loop
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
ground nadir
نقطه سمت القدم هواپیما درعکاسی هوایی
ground niche
پالوئک
ground note
نت زمینه
ground return
برگشت زمینی
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
ground surveillance
تجسس زمینی
ground swell
طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
ground swell
امواج
ground swell
موج سطحی
ground swell
موج مرده
ground tackle
زنجیر لنگر و متعلقات ان
ground tackle
وسیله مهار کردن قایق
ground timber
تیر طولی
ground timber
تیر کف
ground torpedo
اژدرپیوسته بته دریا
ground surveillance
مراقبت زمینی
ground surface
کف زمین
ground suppressor
برطرف کننده کوتهمداری
ground rule
دستورالعمل
ground rule
وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
ground sea
خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
ground speed
سرعت زمینی
ground state
کمترین نیرو
ground state
نیروی اساسی حالت اساسی
ground state
تراز اصلی
ground state
حالت پایه
ground stroke
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
ground track
مسیر زمینی
ground ivy
پاپیتال خاکی
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
ground signals
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
ground alert
اماده باش زمینی هواپیماها
ground alert
اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
ground badge
علامت بهترین درجه دار یاسرباز
ground ball
توپ زنده
ground ball
توپ در جریان
ground bass
اهنگ بم مختصری که میان اهنگ ملودی و هارمونی تکرارشود
ground circuit
مدار زمینی
ground clamp
گیره سیم زمین
ground colour
رنگ زمینه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com