Dictiornary-Farsi | alternate escort operating base | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
alternate escort operating base	پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور


Other Matches

deployment operating base	پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
fleet operating base	پایگاه عملیاتی ناوگان
escort	اسکورت کردن
escort	نگهبانی کردن
escort	گاردمحافظ
escort	همراهی کردن
escort	همراه بدرقه
escort	نگهبان
escort	اسکورت
escort	بدرقه
escort	محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort	مستحفظ
escort	همراهی یامحافظت کردن
escort	ملتزمین اسکورت
technical escort	اسکورت فنی
technical escort	پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
administrative escort	ناو اسکورت اداری
administrative escort	ناو اداری
escort aircraft	هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
convoy through escort	ناواسکورت دایم
escort ship	ناو محافظ کاروان دریایی
escort ship	ناو اسکورت
escort of the standard	گارد پرچم
escort guard	گارد محافظ
escort of the standard	گارد محافظ پرچم
escort of the color	گارد پرچم
escort of the color	گارد محافظ پرچم
convoy through escort	ناوهای اسکورت نزدیک
escort guard	محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
antisubmarine air escort	هواپیمای پاسور هوایی ضدزیردریایی
alternate	برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternate	مجموعه دوم از حروف خاص که روی صفحه کلید موجودند
alternate	یدکی
alternate	تعویض متناوب
alternate	ذخیره
alternate	متبادل
alternate	راه کار فرعی
alternate	عوض وبدل
alternate	بنوبت انجام دادن
alternate	که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternate	چندین بار
alternate	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate	آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate	مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternate	متناوب کردن متناوب بودن
alternate	یک درمیان امدن متناوب
alternate	یک درمیان
alternate	کلید غیراصلی در فایل پایگاه داده ها
alternate routing	مسیریابی اصلاح پذیر
alternate to touch	نرمش کمر
alternate routing	گزینش مسیر دیگر
alternate position	موضع فرعی
two way alternate operation	عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
alternate routing	مسیریابی تغییرپذیر
alternate headquarters	قرارگاه یدکی
alternate forms	شکلهای جانشین
alternate position	موضع یدکی
alternate track	شیار متناوب
alternate track	شیار جایگزین
alternate captain	کاپیتان ذخیره
alternate aerodrome	فرودگاه یدکی
alternate knot	گره یک در میان (نوعی گره تقلبی)
alternate track	شیاراصلاح پذیر
alternate aerodrome	منطقه فرودیدکی
alternate track	شیار تغییرپذیر
alternate response test	ازمون دو گزینهای
alternate water terminal	بارانداز ابی موقت
alternate traversing fire	اتش یدکی سمتی
alternate water terminal	باراندازابی یدکی
alternate traversing fire	اتش یدکی در سمت
alternate command authority	افسر جانشین فرمانده
alternate command authority	مقام جانشین فرماندهی
Every other day . On alternate days .	یکروز درمیان
loading on alternate spans	حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
self operating	خود کار
operating	عملیاتی
operating	عامل
operating slide	دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating staff	متصدیان
operating strenght	پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating supplies	مواد کمکی
operating system/	سیستم عامل دو
operating temperature	دمای عملیاتی
operating temperature	درجه حرارت کار
operating lever	اهرم عملکرد
operating weight	وزن عملیاتی
operating voltage	ولتاژ کار
operating panel	تابلوی عملکرد
operating staff	کارمندان عملیاتی
operating speed	سرعت عملکرد کار
operating profit	سود ناخالص
operating profit	سود عملیاتی
operating point	نقطه کار
operating personnel	افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating program	برنامه اجرایی
operating program	برنامه عملیات
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating stand	اطاق هدایت
operating ratio	نرخ عملیاتی
operating ratio	نسبت عملیاتی
operating signal	سیگنال دستگاه
operating personnel	پرسنل فعال
operating speed	سرعت عملیاتی
operating manual	دستور کار
operating manual	دستورالعمل
operating loss	زیان عملیاتی
operating cost	مخارج عملیاتی
operating cost	هزینه عملیاتی
operating conditions	رژیم
operating condition	رژیم
operating capital	سرمایه در گردش
operating budget	بودجه عملیاتی
operating bridge	پل کارگاهی
operating bridge	پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating agency	قسمت اجرایی
operating agency	شعبه عامل
machine operating	عملکرد ماشین
field operating	فعال درصحرا رده صحرایی
operating lever	دستگیره عامل کولاس
operating budget	بودجه بهره برداری
operating lever	اهرم عامل اهرم کولاس
operating lever	اهرم گرداننده
operating level	سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level	سطح فعالیت
operating key	کلید گزینش
operating instruction	دستور کار
operating instruction	مقررات کار
operating handle	دستگیره راه اندازی
operating handle	دستگیره کولاس
operating handle	دستگیره عامل
operating force	نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating expenses	مخارج عملیاتی
field operating	عمل کننده در صحرا
operating theatres	نمایشگاه عمل جراحی
operating rod	میلهعملیات
operating dam	سدعملیاتی
operating rooms	اطاق عمل
operating signal	چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating rooms	جایگاه عمل
operating room	اطاق عمل
operating room	جایگاه عمل
operating floor	عملیاتزمین
operating systems	سیستم عامل
operating system	سیستم عامل
operating cost	هزینه بهره برداری
operating theatre	نمایشگاه عمل جراحی
operating cord	نختنظیم
aitcraft operating weight	وزن اصلی هواپیما
host operating system	سیستم عامل میزبان
current operating allowance	سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
gate operating deck	سکوی مانور دریچه ها
tape operating system	سیستم عامل نوار
crypt operating instructions	دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
goest operating system	سیستم عامل مهمان
gate operating platform	سکوی مانور دریچه ها
disk operating system	سیستم عامل گردهای
disk operating system	کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
shortest operating time	کوتاهترین زمان عملیات
operating system monitor	مبصر سیستم عامل
standing operating procedures	روش جاری مخابرات
gate operating ring	حلقهورودیعملکننده
standing operating procedures	روش جاری عملیاتی
network operating system	سیستم عامل شبکه
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
virtual storage operating system	سیستم عامل حافظه مجازی
multiple loading operating system	سیستم عامل بارکننده چندتایی
general purpose operating system	سیستم عامل همه منظوره
breechblock operating lever assembly	سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
first base	اولینپایگاه
off base <idiom>	غیر دقیق ،نادرست
get to first base <idiom>	موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
second base	دومینپایگاه
third base	موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base course	قشر پی راه
base course	قشر لعاب
sub base	زیر قشر
sub base	زیر بستر
base course	لایه اساس قشر اساس
base course	لایه شالوده
r base	ار- بیس
base 0	پایه 01
base 0	decimal
to base one self	اعتماد کردن
to base one self	تکیه کردن
loktal base	لامپ قفلی
mobilization base	مبنای بسیج
loctal base	لامپ قفلی
base of a triangle	قاعده [مثلثی] [ریاضی]
mobilization base	حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
inorganic base	باز معدنی
inorganic base	باز غیر الی
magneto base	پایه مگنت
lewis base	باز لوویس
knowledge base	پایگاه اگاهی
floating base	ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
fox base+	فاکس بیس پلاس
fuse base	پایه ی فیوز
filbert base	پایگاه دروغین
floating base	پایگاه شناور دریایی
filbert base	پایگاه فریبنده