English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
ampere hour efficiency of storage batter بازده باتری انبارهای
Other Matches
ampere hour امپر ساعت
ampere hour امپر- ساعت
ampere hour meter امپر- ساعت سنج
ampere hour capacity فرفیت باطری
volt ampere hour meter کنتور مصرف فاهری
ampere hour meter regulation تنظیم امپر- ساعت سنج
reactive volt ampere hour meter کنتور ولت- امپر- ساعت- راکتیو
reactive volt ampere hour meter کنتور مصرف کور
batter توپزنی که نوبت اوست
batter خمیردرست کردن
batter ضریب زاویه
batter خردکردن
batter داغان کردن
batter شیب
batter خراب کردن خمیر
batter خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
batter پی درپی زدن
batter's box محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
batter of a wall شیب دیوار
batter of a wall میل دیوار
batter's helmet کلاهشیبدار
upstream batter میل سراب
downstream batter میل پایاب
batter of wall میل دیوار
downstream batter شیب در زیر اب
to batter awall کوبیدن یافروریختن دیواری
to batter one's brain مغز کسی را خرد کردن
ampere A :symb
ampere second امپر- ثانیه
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere امپر
ampere turn امپردور
deka ampere ده امپر
deci ampere دهم امپر
hecto ampere هکتوامپر
volt ampere اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
ampere balance امپرسنج متوازن
ampere foot امپر- پا
ampere turn امپر- دور
ampere minute امپر- دقیقه
ampere law قانون لاپلاس
ampere law قانون امپر
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
zero hour <idiom> لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
zero hour <idiom> لحظه دقیق حمله درجنگ
do not go in an u. hour وقتی که ساعت بداست نروید
hour مدت کم
Every so often . Every hour on the hour. دم به ساعت
e hour وقت ستادی
h hour ساعت س
hour ly ساعت به ساعت
hour وقت
e hour وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
hour 06 دقیقه
hour ساعت
zero hour ساعت شروع عملیات
zero hour ساعت س
h hour ساعت شروع عملیات
zero hour لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
zero hour هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
the hour has struck زنگ ساعت زده شد
in the space of an hour بفاصله یک ساعت
in hour's time دو ساعت
in hour's time د ر
the hour has struck موقع بحران رسید
hour meter زمان شمار
at an unearthy hour بی موقع
man hour واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
hour angle زاویه ساعتی
quarter of an hour یک چهارم سده
quarter hour ربع ساعت
quarter hour پانزده دقیقه
at the elventh hour دقیقه نود کاری انجام دادن
man hour یک ساعت کار یک کارگر
man hour واحد کار بر حسب ساعت
man hour نفر ساعت
at the eleventh hour در آخرین لحظات
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
The darkest hour is that before the down. <proverb> تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
rush-hour ساعت پرمشغله
kilowatt hour کیلووات در ساعت
hour angle زاویه نصف النهارجغرافیایی
horsepower hour توان اسب در ساعت
half hour نیم ساعت
hour land عقربه ساعت شمار
hour hands عقربه ساعت شمار
hour hand عقربه ساعت شمار
man-hour جمع تعداد ساعات کار
man-hour نفرساعت
half hour 03 دقیقه
rush-hour ساعت شلوغی
rush-hour وقت پررفت و آمد
hour glass ساعت ریگی
unearthly hour <idiom> مزاحمت
happy hour <idiom> ساعات تفریح وخوشی
It take one hour there and back. رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
lunch hour ساعتصرفنهار
eleventh hour آخرینفرصت
hour circle نصف النهار حلقه مدرج
hour circle دایره ساعتی
hour angle زاویه ساعتی خورشید
watt hour وات ساعت
overall efficiency راندمان کلی
overall efficiency بازده کلی
efficiency لیاقت
efficiency اثر بخشی
efficiency بهره
efficiency ضریب انتفاع
efficiency درجه تاثیر
efficiency کارایی وسیله یا نفر شایستگی
efficiency بازده
efficiency قابلیت کاردانی
efficiency بهره وری
efficiency کارامدی
efficiency فعالیت مفید بازده
efficiency کارایی
efficiency میزان لیاقت تولید
efficiency عرضه
efficiency راندمان
efficiency خوب کار کردن
efficiency بازده سودمندی
efficiency کفایت
kilowatt hour meter کنتور کیلووات ساعت
The poison took effect after one hour. زهر پس از یکساعت اثر کرد اما حرفم در او اثر نداشت.
var hour meter کنتور مصرف کور
greenwich hour angle زاویه ساعتی بین نصف النهارسماوی گرینویچ و نصف النهار محل
watt hour meter وات- ساعت سنج
watt hour meter کنتور وات ساعت کنتور مصرف واقعی
watt hour meter وات ساعت متر
hour angle gear ساعتدندهدارگوشهای
rush-hour traffic وقت شلوغ رفت و آمد
local hour angle زاویه ساعتی محلی
sidereal hour angle زاویه ساعتی نجومی
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
rush-hour traffic ساعت شلوغی ترافیک
How did this half hour unfold? این نیم ساعت چطور پیش رفت؟
mechanical efficiency بازده مکانیکی
efficiency variance اختلاف بازدهی
high efficiency ضریب بهره بالا
efficiency variance تباین کارایی
efficiency unit واحد کارایی
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
high efficiency راندمان بالا
average efficiency بازده متوسط
efficiency of rectification بازده یکسوکنندگی
economic efficiency کارائی اقتصادی
maximum efficiency راندمان بیشینه
emission efficiency بازده کاتد
rectifier efficiency بازده یکسوکننده
transformer efficiency بازده مبدل
absolute efficiency کارائی مطلق
total efficiency راندمان کل
generator efficiency بازده مولد
radiation efficiency راندمان تابش
production efficiency کارائی در تولید
production efficiency کارائی تولید
nozzle efficiency کارایی نازل
nozzle efficiency راندمان نازل
energy efficiency بازده انرژی لومینسانس
motor efficiency بازده موتور
mechanical efficiency کارایی مکانیکی
volumetric efficiency بازده حجمی
transformer efficiency راندمان ترانسفورماتور
ballistic efficiency کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
luminous efficiency راندمان روشنایی
luminous efficiency ضریب روشنایی
increase of efficiency افزایش راندمان
injection efficiency بازده تزریق
internal efficiency راندمان داخلی
teacher efficiency کارامدی معلم
conversion efficiency بازده تبدیل
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
combat efficiency کارایی رزمی
commercial efficiency بازده صنعتی
combustion efficiency بازده احتراق
ideal efficiency راندمان ایده ال
ideal efficiency بازده ایده ال
thermal efficiency راندمان حرارتی
maximum efficiency راندمان حداکثر
maximum efficiency حداکثر کارائی
combustion efficiency راندمان احتراق
mechanical efficiency راندمان مکانیکی
predictive efficiency کارایی پیش بینی
tax efficiency کارائی مالیاتی
induction type hour meter کنتور القائی
induction watt hour meter کنتور وات ساعت القائی
twenty four hour charge rate امپر مجاز باتری
the morning hour has gold in its mouth <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
lamp bulb efficiency بازده لامپ
margine efficiency of capital نرخ مورد نظر هر کس ازسرمایه گذاری خود
energy conversion efficiency راندمان تبدیل انرژی
marginal efficiency of capital کارائی نهائی سرمایه
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
margine efficiency of capital بازده نهایی سرمایه
annual efficiency index شاخص کارایی سالانه خدمتی
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
low level injection efficiency ضریب بهره تزریق در سطح پایین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com