Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
Other Matches
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
consolidated vehicle table
فهرست خودروهای محموله در کشتی
He banged the table with his fist . He thumped the table .
با مشت کوبیدن روی میز
availability
دسترس پذیری
availability
مقبولیت
availability
عملی بودن
availability
قابلیت اجرا
availability
مفیدبودن
availability
آنچه به آسانی بدست آید
availability
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
availability
میزان دسترسی
availability
سودمندی
availability
قابلیت استفاده
availability
چیز مفید وسودمند
availability
شخص مفید دسترسی
availability
فراهمی
availability
موجود بودن
availability
در دسترس بودن
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
availability
زمان امادگی
system availability
دسترس پذیری سیستم
availability edit
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
availability factor
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
availability principle
اصل دسترسی پذیری
amphibious
دوجنسه ذوحیاتین
amphibious
امفی بی
amphibious
اب خاکی
amphibious
خاکی و ابی
awaiting aircraft availability
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
awaiting aircraft availability
زمان انتظار درخط تعمیر
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
amphibious tank
تانک اب خاکی
amphibious tractor
خودروشنی دار اب خاکی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
amphibious transport dock
ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious transport dock
ناو حمل و نقل اب خاکی
amphibious control group
گروه کنترل اب خاکی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
vehicle
وسیله حمل
vehicle
حامل رسانه
vehicle
برندگر
vehicle
رسانگر
vehicle
خودرو
vehicle
حمل کننده
vehicle
رسانه
vehicle
حامل
vehicle
برنده
vehicle
محمل
vehicle
ناقل
vehicle
وسیله نقلیه
combat vehicle
خودروی رزمی
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
control vehicle
خودرونافم ستون یا نافم حرکت
catering vehicle
وسیلهآذوقهرسان
tank vehicle
خودرو تانکر
to alight from a vehicle
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
space vehicle
فضا پیما
control vehicle
تانک نافم حرکت
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
commercial vehicle
وسیلهحملکالاومسافردر جاده
combination vehicle
خودروهای مرکب
combination vehicle
خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
refrigerator vehicle
وسیله نقلیه یخچال دار
articulated vehicle
وسیله نقلیه مفصلی
armored vehicle
زرهپوش
armored vehicle
خودروی زرهدار
armored vehicle
خودروی زرهی
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
all-terrain vehicle
وسیلهنقلیهبلند
motor vehicle
خودرو موتوری
vehicle cargo
بار تریلی دار
vehicle cargo
بار چرخدار
utility vehicle
وسیله نقلیه عام المنفعه
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
truck vehicle
کامیون
utility vehicle
وسیله نقلیه عمومی
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
truck vehicle
خودرو نظامی
motor vehicle
خودرو
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
vehicle chain
زنجیر وسیله نقلیه
airborne vehicle
وسیله هوابرد
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
aerospace vehicle
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
amphibian vehicle
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
airborne vehicle
وسیله انجام عملیات هوابرد
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
passenger transfer vehicle
وسلهجابجاییمسافرین
motor vehicle tax
فرمان اتومبیل
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
crawl type vehicle
وسیله نقلیه نوع خزنده
road transport vehicle
ماشین باری
road transport vehicle
کامیون
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
rail borne vehicle
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
to tow a vehicle
[to a place]
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
commercial type vehicle
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
armored reconnaissance vehicle
خودروی شناسایی زرهی
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
vehicle used for migrant-smuggling operations
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
motor vehicle liability insurance
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
The motor vehicle is covered by theft insurance.
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
look up table
جدول مراجعهای
two way table
جدول دو سویی
under the table
<idiom>
زیرمیزی
get table
دست یافتنی
the f. of a table
باید
the f. of a table
بطوریکه
table saw
تابلونمایشگر
inner table
میزداخلی
get table
بدست اوردنی
table
به صورت جدول دراوردن
table
جدول
table
مطرح کردن
table
کوهمیز
table
در فهرست نوشتن
table
روی میز گذاشتن
table
معوق گذاردن
table
از دستور خارج کردن
table
فهرست
table
تو گذاردن
table
میزبازی
table
به جدولی انتقال دادن
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table
طرح کردن
table
لیست
table
لوح جدول
table
خوان
table look up
جستجوی جدول
table look up
مراجعه به جدول
table
میز
Could we have a table outside?
آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table
سفره
to rap on the table
دست یا چیز دیگری روی زمین
table of distribution
جدول تقسیم اماد
training table
میز ناهارخوری در اردو
transfer table
میز انتقال
table of equipment
جدول ساز و برگ
table spoonful
قاشق سوپخوری
trivet table
میز سه پایه
table spoon
قاشق سوپ خوری
table of organization
جدول سازمان
table set
دستگاه میزی
table of precedence
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table set
وسیله رومیزی
table point
جدول امتیازها
table instrument
وسیله رومیزی
table lamp
لامپ استاندارد
tide table
جگول جزر و مد
time table
جدول زمانی
tide table
نمودار جزر ومد یاکشند
table linen
دستمال سفره
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
to lay on the table
بوقت دیگر موکول کردن
tier table
میز کوچک
table linen
رومیزی
table talk
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table money
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
time table
جدول زمان بندی
table land
زمین هموار
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
table of authorities
جدول اولیا امور
table of distribution
جدول توزیع
tide table
جدول کشند
truth table
جدول ارزش
[منطق]
[ریاضی]
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Could we have a table in the corner?
آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table on the terrace?
آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
wait table
<idiom>
سرو کردن غذا
type table
نوع جدول سازمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com