Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
analog device
دستگاه قیاسی
analog device
دستگاه انالوگ
Other Matches
analog
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
analog
مانند
analog
مقدار یا یک متغیر در حالت آنالوگ
analog
سیگنال ممتد
analog
از حالت آنالوگ به کد دیجیتالی
analog
وسیلهای که سیگنال ورودی آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
analog
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analog
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog
نظیر
analog
شباهت
analog
شی قابل قیاس
analog
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
analog
خط ارتباطی که خط وط آنالوگ مانند صوت را منتقل میکند
analog
خط ارتباطی که خط وط سیگنالهای آنالوگ مانند خط تلفن را منتقل میکند
analog
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
analog
دروازه منط قی که خروجی آن مط ابق با یک سیگنال ورودی است
analog
ی از حالت آنالوگ هستند
analog
کامپیوتری که داده را به شکل آنالوگ پردازش میکند
analog
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر محلی یا ترمینال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
لغت متشابه
analog
قیاسی
analog
ی از تغییرات در یک سیگنال ممتد ارسال میشود
analog
انالوگ
analog
مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
analog
ی از داده آنالوگ است
analog to digital
انالوگ به دیجیتال
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
digital analog
رقمی به قیاسی
analog signal
علامت قیاسی
analog monitor
مونیتورقیاسی
analog monitor
مونیتور انالوگ
analog transmission
مخابره قیاسی
analog computer
کامپیوتر تحلیلی
analog digital
قیاسی به رقمی
analog computer
کامپیوتر انالوگ
analog computer
کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
analog computer
کامپیوتر سنجشی
analog computer
کامپیوترقیاسی
analog channel
مجرای قیاسی
analog adder
افزایشگر قیاسی
analog data
داده قیاسی
analog to digital converter
تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
digital to analog converter
مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
analog digital converter
مبدل انالوگ دیجیتال
analog digital converter
مبدل قیاسی- رقمی
analog to digital converter
مبدل قیاسی به رقمی
device name
نام دستگاه
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
شیوه
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
شعار دستگاه
device
فزاره
device
اپارات
device
تجهیزات
device
دستگاه اسباب وسیله
device
الت
device
حیله
device
چاشنی
device
خارضامن
device
اختراع
device
تمهید
device
اسباب
device
ابزار
device
وسیله
device
ضامن
device
عامل
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
وسیله جانبی
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
ماشین یا وسیله کارا
device
دستگاه
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
PRN برای پورت چاپگر
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
peripheral device
دستگاه جنبی
passive device
دستگاه منفعل
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
point device
بسیار درست
point device
کاملا راست
point device
بی عیب
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
pointing device
دستگاه اشاره گر
pressure device
ماسوره فشاری
pressure device
عامل فشاری مین
pull device
ماسوره کشش مین
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
illuminating device
تجهیزات روشنایی
input device
دستگاه ورودی
logic device
دستگاه منطقی
mapping device
دستگاه نگاشت
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
output device
دستگاه خروجی
overcurrent device
دستگاه حفافت
overload device
فیوز گرمایی
ignition device
وسیله احتراق
pull device
عامل کششی
symbolic device
دستگاه سمبلیک
synchronous device
دستگاه همگام
synchronous device
دستگاه همزمان
fastening device
پوچگیره
locking device
ابزار
warning device
وسیلههشدار
timing device
وسیله
timing device
ساعتی
So dont try to device yourself .
سعی نکن خودت را گول بزنی
To take someone in . to device ( fool ) someone .
کسی را گول زدن
physical device
ابزار مادی
military device
اسباب ارتشی
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
storage device
دستگاه انباره
safety device
دستگاه ضامن
safety device
ضامن
safety device
خارضامن
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device
دستگاه ترتیبی
sighting device
وسیله نشانه روی
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device
دستگاه انبارش
storage device
دستگاه ذخیره
storage device
دستگاه ذخیره سازی
storage device
انباره
lifting device
ابزار بالا بر
active device
دستگاه فعال
anticountermining device
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
clamping device
وسایل قید و بست
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device
دستگاه ارتباطی
electroreceptive device
وسیله برقی
dedicated device
دستگاه اختصاصی
device cluster
گروه دستگاه
device code
کد دستگاه
device dependent
وابسته به دستگاه
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
محرک دستگاه
bistable device
دستگاه دوپایا
binary device
دستگاه دو حالته
bending device
کج گیر
active device
دستگاه کنشی
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antisweep device
ضامن ضد مین روبی
antisweep device
ضامن ضد جمع اوری مین
antiwatching device
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
audio device
دستگاه سمعی
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
device flag
پرچم دستگاه
device handler
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
display device
دستگاه نمایش
firing device
عامل منفجرکننده
gripping device
متعلقات گیره و بست
firing device
ماسوره مین
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drawing device
دستگاه ترسیمه
device status
وضعیت دستگاه
device number
شماره دستگاه
device independence
استقلال دستگاه
device independence
مستقل از دستگاه
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
firing device
ماسوره
discrete device
دستگاه گسسته
metal detecting device
دستگاه فلزیاب
output
[of a circuit or device]
خروجی
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
audio response device
دستگاه جواب دهنده سمعی
firing pressure device
ماسوره فشاری مین
firing pull device
ماسوره کششی مین
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
input output device
دستگاه ورودی و خروجی
graphic input device
دستگاه ورودی گرافیکی
ingot conveying device
تجهیزات انتقال شمش
metal detection device
دستگاه فلزیاب
input/output device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
acoustic resonance device
دستگاه همنوایی صوتی
safety locking device
قفل ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
head cleaning device
وسیله هد پاک کن
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com