English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
Other Matches
staff قسمت ستاد
staff با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff کارمندان
staff 1- ستاد 2- کارکنان
staff مخلوط سیمان و گچ
staff پرسنل ستاد ستادی
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff کارکنان
staff اعضاء هیئت
staff افسران صاحب منصبان
staff پرسنل
staff کارمندان کارکنان
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staff تیر
staff چوب بلند
redeploy [staff] تبدیل کردن
leveling staff ژالون نقشه برداری
treble staff موسیقی
joint staff ستاد مشترک
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
conducting staff ستاد هدایت کننده
conducting staff ستاد هادی
redeploy [staff] برگرداندن
redeploy [staff] عوض کردن
army staff ستاد نیروی زمینی
redeploy [staff] تغییر دادن
levelling staff شاخص تراز
paraprofessional staff کارکنان غیر تخصصی
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
army staff ستادارتش
army staff ستاد نظامی
levelling staff میر
brigade staff ستاد تیپ
leveling staff میر
ensign staff میله پرچم پاشنه
jacob's staff مسافت سنج
general staff ستاد عمومی
general staff ستاد کل
general staff ستاد ارتش
gangway staff نگهبان پله
directing staff ستاد هادی
directing staff ستاد هدایت کننده
hotel staff کارکنان هتل
staff nurse سرپرستار
ground staff افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
general staff ستادفرماندهی
tip staff عصای سر فلزی
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jack staff میله پرچم سینه
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
integrated staff ستاد توام
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
the staff of old age عصای پیری
hand staff چوبدستی
hand staff دسته خرمن کوب
half staff نیم افراشته
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
staff estimate براورد ستادی
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge اشل دستی
staff levelling میر ترازیابی
staff manager رئیس کارگزینی
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
staff of life مایه حیات
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
personal staff ستاد شخصی
staff officer افسر ستاد
staff section بخش ستادی
staff duty کار ستادی
staff duty ماموریت ستادی
Chiefs of Staff رئیس ستاد
rammer staff چوب سمبه
rammer staff دسته سمبه
quarter staff نیزه چوبی
special staff ستاد تخصصی
special staff ستاداختصاصی
staff college دانشگاه جنگ
staff coordination هماهنگی ستادی
staff duty وفیفه ستادی
combined staff ستاد مرکب
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
pack staff بارنگهدار
operating staff متصدیان
staff study بررسی ستادی
member of staff کارمند
staff supervision نظارت ستادی
supervisory staff کارمندان مباشر
Chief of Staff رئیس ستاد
supervisory staff مباشرین
staff sergeant گروهبان دوم
pack staff بغچه نگه دار
staff section قطعات سمبه
operating staff کارمندان عملیاتی
marked levelling staff میر مدرج
army general staff ستادنیروی زمینی
water staff gauge اشل اندازه گیری عمق اب
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
deaputy chief of staff رئیس رکن از رده سپاه به بالا
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
marked levelling staff میر ترازگیری
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
army general staff ستاد عمومی ارتش
assistant chief of staff معاونت
assistant chief of staff, g معاونت پرسنلی
assistant chief of staff, g رکن یکم اداره یکم
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
assistant chief of staff,g (intelligenc رکن دوم اداره دوم
command and general staff college دافوس
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc معاونت اطلاعات
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
value analysis تحلیل ارزش
self analysis خودشناسی
two way analysis تحلیل دو عاملی
self analysis تجزیه وتحلیل خویشتن
analysis کاوش
analysis تشریح
analysis محاسبه
analysis تفکیک
analysis انالیز ریاضی
analysis یات
analysis یات هزینههای محصول جدید
analysis بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
analysis بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
analysis موشکافی
analysis بازکافت
analysis تحلیل جداگری
analysis شی تجزیه شده
analysis استقراء
analysis تحلیل کاوش
analysis تجزیه
what if analysis تحلیل شرط و جزا
analysis جداگری فرگشایی
3D analysis بررسی سه بعدی
analysis تحلیل
analysis انالیز
3D analysis آنالیز سه بعدی
analysis کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده
analysis مشتق وتابع اولیه
analysis فراکافت
analysis تجزیه و تحلیل
statistical analysis تحلیل اماری
stripping analysis تجزیه عریانساز
strode analysis تحلیل ضربهای
structural analysis محاسبات طرح ساختمانی
system analysis انالیز سیستم
sedimentation analysis تجزیه بروش ته نشینی
static analysis تجزیه و تحلیل ایستا
static analysis تحلیل استاتیک
static analysis تحلیل ایستا
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
sieve analysis تجزیه دانه خاک توسط الک ازمایش دانه بندی
stability analysis تحلیل ثبات
spectrum analysis تجزیه طیف
spectrum analysis تجزیه بیناب
volumetric analysis سنجش حجمی
transactional analysis تحلیل تبادلی
detailed analysis آنالیز دقیق
elemental analysis آنالیز عنصری [شیمی]
elemental analysis فراکافت عنصری [شیمی]
gene analysis بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
terrain analysis تجزیه و تحلیل زمین عملیات
task analysis تحلیل تکلیف
systems analysis تحلیل سیستم ها
systems analysis 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
trend analysis تحلیل روند
volumetric analysis تجزیه حجمی
x ray analysis تحلیل پرتو ایکس
vector analysis تحلیل برداری
variance analysis تحلیل واریانس
functional analysis آنالیز تابعی [ریاضی]
ultimate analysis تجزیه نهایی
dimensional analysis تحلیل ابعادی [فیزیک]
detailed analysis بررسی دقیق
turbidimetric analysis کدری سنجی
genetic analysis بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
Complex analysis آنالیز مختلط [ریاضی]
system analysis تحلیل سازگان
system analysis روش تجزیه وتحلیل جریان کار
system analysis سیستم انالیز
system analysis تحلیل سیستم
syntactical analysis تحلیل ترکیبی
Complex analysis نظریه توابع [ریاضی]
syntactical analysis تحلیل نحوی
Error analysis تجزیه و تحلیل خطا [ریاضی]
systems analysis برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
systems analysis ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
gene analysis بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
systems analysis سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com