Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
angle of jump
زاویه پرش لوله توپ
angle of jump
زاویه پرش
Other Matches
jump all over someone
<idiom>
jump off
شروع بحمله
jump off
پرش
jump
جهیدن
jump
جهش
jump off
اغاز حمله
jump off
شروع حمله
jump off
اغاز
to jump up at somebody
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump on someone
<idiom>
jump at
<idiom>
jump
جهت
jump
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump
جوردرامدن
jump
جهش افزایش ناگهانی
jump
پرش
jump
پراندن جهاندن
jump
خیز زاویه پرش لوله توپ
jump
خیز زدن
jump
پریدن
jump
وفق دادن
jump
پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump
پرش به هوا با هر دوپا
jump
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump
جستن
jump
ترقی
step jump
پرش و برگشت روی همان پا
broad jump
پرش طول
stag jump
پرش با پاهای باز در هوا
squat jump
کلاغ پر
arabian jump
نیم پشتک
split jump
پرش روسی
jump suits
لباس خانه و استراحت
split jump
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
scissors jump
پرش قیچی در اسکیت
strong jump
جهش ابی شدید
subroutine jump
جهش زیرروال
jump leads
باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
jump jet
جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump ski
پرشاسکی
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
jump suits
روپوش
jump suit
لباس خانه و استراحت
jump suit
روپوش
jump set
پاس پرشی
water jump
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water jump
مانع ابی
waltz jump
پرش والس
velocity jump
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
unconditional jump
جهش غیر شرطی
two state jump
جهش دو حالتی
To jump . To be startled.
ازجا پریدن
jump joint
اتصال لب به لب
loop jump
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
jump instruction
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump instruction
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump fishing
ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump ball
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
electron jump
پرش الکترون
jump ball
جمپبال
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump altitude
ارتفاع پرش
johnny jump up
گل بنفشه امریکایی
hydraulic jump
پرش هیدرولیک
hydraulic jump
جهش هیدرولیک
jump kick
شوت درحال پرش
jump line
سطر پرش
jump pass
پاس در حال پرش
combat jump
پرش رزمی
combat jump
پرش با چتر درمنطقه دشمن
conditional jump
جهش شرطی
jump turn
تغییر جهت و پیچ در پرش
jump the gum
خطا در اغاز پرش
jump stop
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
counter jump
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
jump spin
چرخش با اغاز پرش بهوا
jump speed
سرعت پرش
jump speed
سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump spark
جرقه جهنده
jump shooter
شوت جفت زن
jump seat
صندلی تا شو
jump rider
سوارکار در پرش
jump racing
مسابقه پرش از مانع
hydraulic jump
جهش هیدرولیکی
jump to conclusions
<idiom>
jump-starting
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump
پرش سه گام
jump through a hoop
<idiom>
to line-jump
داخل صف زدن
high jump
پرش ارتفاع
long jump
پرش طول
ski jump
پرش با اسکی
jump the gun
<idiom>
jump out of one's skin
<idiom>
To jump up . To be startled.
از جاپریدن
To jump the queue.
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
to jump at something
[colloquial]
به چیزی واکنش نشان دادن
go jump in a lake
<idiom>
رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump bail
<idiom>
jump-started
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump down someone's throat
<idiom>
jump spark distributor
دلکو با جرقه جهنده
conditional jump instruction
دستورالعمل پرش شرطی
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
standing high jump
پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing broad jump
پرش طول بدون دورخیز
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
jump spark ignition
احتراق با جرقه جهنده
jump height curve
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to queue-jump
[British E]
داخل صف زدن
tap loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
turnaround jump shot
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
to jump-start an engine
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
To jump down someones throat.
به کسی توپ وتشر زدن
toe loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
To jump down somebodys throat.
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
angle
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
have an angle
بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
right angle
راستگوشه
angle
ماهیگیری
angle
قلاب ماهی گیری
angle
کنج
angle
زاویه
angle
گوشه
angle
باقلاب ماهی گرفتن
angle
دام گستردن دسیسه کردن
angle
تیزی یا گوشه هر چیزی
angle
قلاب ماهیگیری
right angle
زاویه قائمه
angle t
زاویه راسی بین خط دیدبان و خط هدف
angle t
زاویه تی
reflection angle
زاویه بازتابش
solid angle
زاویه فضایی
rake angle
زاویه شیب
spherical angle
زاویه مرکزی
angle-modillion
دستک زیر قرنیز
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
angle-fillet
[ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
angle-capital
سرستون گوشه ای
straight angle
زاویه 081 درجه
solid angle
زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
soild angle
زاویه فضایی
relief angle
زاویه ازاد
relief angle
زاویه خلاصی
round angle
زاویه 063 درجه
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
seat angle
نبشی نشیمن
sidereal angle
زاویه نجومی
slew angle
زاویه غیرقائمه
slope angle
زاویه شیب
target angle
زاویه هدف
the vertex of an angle
راس زاویه :تارک گوشه
tilt angle
زاویه انحراف
impedance angle
زاویه فازی
working angle
زاویه موثر
zero angle cut
برش با زاویه صفر
range angle
زاویه بردی هواپیما
hour angle
زاویه ساعتی خورشید
hour angle
زاویه ساعتی
salient angle
زاویهبرجسته
hour angle
زاویه نصف النهارجغرافیایی
incidence angle
زاویه تابش
included angle
زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
internal angle
زاویه ی داخلی
tilt angle
زاویه تمایل به طرفین
torsional angle
زاویه پیچشی
vectorical angle
زاویه برداری
viewing angle
زاویه دید
visual angle
زاویه دید
web angle
جفت نبشی تیر
wind angle
زاویه باد
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
position angle
زاویه ارتفاع جسم
obtuse angle
زاویه منفرجه
oblique angle
یا باز
oblique angle
زاویه تند
nose angle
زاویه نوک
miter angle
زاویه فارسی
minute of angle
فاصله یک اینچی روی صفحه هدف
low angle
مسیر تراشنده
angle-stone
سنگ نبش
obtuse angle
گوشه باز
position angle
زاویه تراز
outer angle
کنج بنا
polar angle
زاویه قطبی
plane angle
زاویه مستوی
angle-shaft
[ستون تزئینی در گوشه خارجی ساختمان]
phase angle
زاویه احتلاف فاز
phase angle
زاویه فاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com