Dictiornary-Farsi | anode dark space | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
anode dark space	فضای تاریک اند


Other Matches

crookes dark space	فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space	فضای تاریک کاتد
aston dark space	فضای تاریک استن
hittorf dark space	فضای تاریک هیتورف
cathode dark space	فضای تاریک کاتد
faraday dark space	فضای تاریک فارادی
crookes dark space	فضای تاریک کاتد
anode	اند
anode	قطب مثبت
anode	قطب مثبت باطری
anode	الکترود مثبت
anode	ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
second anode	اند ثانوی
anode region	پهنه اند
anode rays	پرتو اندی
anode glow	شعله مثبت فضای روشن اند
anode current	جریان صفحه اند
ignition anode	اند تحریک کننده
anode saturation	اشباع اند
anode sputtering	اند پرانی
relieving anode	اند تسکین
anode rod	قطبمثبتمیله
ignition anode	اند کمکی اند احتراق
anode glow	شعله اندی
main anode	اند اصلی
anode voltage	ولتاژ اندی
anode supply	تغذیه صفحه
excitation anode	اند تحریک
split anode magnetron	ماگنترون با اند چند تیغهای
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
critical anode distance	فاصله بحرانی اندی
grid anode characteristic	منحنی مشخصه شبکه-جریان اند
anode band detection	یکسوسازی اندی
anode breakdown voltage	ولتاژ جرقه زنی اند
grid anode capacity	فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
anode band detector	اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
high anode load resistance	مقاومت اندی بزرگ
peak inverse anode voltage	اوج ولتاژ اندی معکوس
peak forward anode voltage	اوج فشار اندی مستقیم
in the dark <idiom>	هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
It is getting dark.	هواتاریک می شود
It is getting dark .	هوادارد تاریک می شود
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
to keep dark	پنهان ماندن
in the dark	در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
one in the dark	میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
dark <adj.>	تیره
at dark	هنگام شب
dark <adj.>	رنگ تیره
dark	تیره کردن تاریک کردن
dark	تاریک
at dark	درشب
dark adaptation	انطباق با تاریکی
dark horse	آب زیر کاه
to grow dark	تاریک شدن
dark horse	مرموز
dark horse	تودار
dark adaptation	عادت کردن به تاریکی
dark room	اتلیه
whistle in the dark <idiom>	سعی درفراموش کردن ترس
shot in the dark <idiom>	تیری درتاریکی
dark horse <idiom>	کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
We lost our way in the dark.	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
A shot in the dark	تیری درتاریکی
Try to be home before dark.	سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dark glasses	عینک آفتابی
dark age	دورهایکههمراهبافقدانفرهنگو پیشرفتهمراهباشد
pitch dark	تاریک
pitch dark	قیرگون
pitch dark	سیاه
dark room	تاریکخانه عکاسی
dark lines	خطوط تاریک
dark adaptation	تطبیق با تاریکی
dark blue	ابی سیر
dark blue	سرمه ای
dark bulb	نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
dark burn	خستگی
dark coloured	سیاه رنگ
dark current	جریان تاریک
dark fiber	فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark fibre	فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
dark green	سبزسیر
dark hued	تیره رنگ
dark hued	سیه فام
dark secret	راز نهان
dark beige	رنگ کرم یا بژ تیره
the dark ages	قرون وسطی
the dark continent	افریقا
dark horse	برنده غیرمترقبه
dark horses	برنده غیرمترقبه
Dark Ages	ادوارتاریک
dark brown	رنگ قهوه ای تیره
dark grey	رنگ خاکستری تیره
dark grey	رنگ موشی
dark trace tube	لامپ تصویر تاریک
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق
electrode dark current	جریان تاریک
I bumped into the table in the dark.	تو تاریکی خوردم به میز
Some children are afraid of the dark.	بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
I am in the dark. Iam not in the picture.	من در جریان نیستم
dark trace screen	صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum	طیف خطوط تاریک
space	محوطه
space	فاصله دادن فاصله داشتن
space	فرصت
space	مهلت
first space	فضاینخستین
space	جا فاصله
second space	فضایسوم
space	مساحت
space	میدان صحن
space	وسعت
space	فضای خالی
space	فاصله مدت
space	جا فاصله مدت
space	میدان
space	جا
space	فاصله
space	کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
space	مدت معین
inner space	داخل منظومه شمسی
to space out	زیاد فاصله دادن گشادترکردن
to space out	غش کردن
to space out	بیهوش شدن
to space out	پریشان خیال شدن
space	فضا
space	فاصله گذاشتن
space	زمان کوتاه
to space out	پرت شدن حواس
space	دوره درفضا جا دادن
space	جای خالی
space	فضای خالی بین حروف یا خط ها
space	مکان
space	میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space	گسترش دادن متن
space time	بعدچهارم
space relations	روابط فضایی
space time	دستگاه چهار بعدی
vacant space	محل خالی
space ship	ناویز
space ship	کشتی فضایی سفینه فضایی
space ship	فضاکشتی
space ship	spacecraft
space radiation	تشعشع رادیویی
space platform	ایستگاه فضایی
space isomerism	همپاری فضایی
space heater	بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
space geametry	هندسه فضایی
space frame	قاب سه بعدی
space flight	پرواز فضایی
space factor	ضریب فضاگیری
space error	خطای فضایی
space defense	پدافند از فضا
space defense	پدافند فضایی
space isomerism	ایزومری فضایی
space lattice	شبکه فضائی
space lattice	شبکه فضایی
space platform	پایگاه فضایی
space perception	ادراک فضایی
space framing	قالب بندی فضائی
space orientation	موقعیت یابی فضایی
space ship	سفینه فضایی
space medicine	پزشکی فضایی
space medicine	پزشکی فضانوردی
space mark	علامت فاصله گذاری
space current	جریان پیرامون
space time	جاگاه
ends space	فاصله بین تارها [تراکم تارها]
vector space	فضای برداری [ریاضی]
linear space	فضای برداری [ریاضی]
vector space	فضای خطی [ریاضی]
linear space	فضای خطی [ریاضی]
Euclidean space	فضای اقلیدسی [ریاضی]
three-dimensional space	فضای سه بعدی [ریاضی] [فیزیک]
topological space	فضای توپولوژیک [ریاضی]
metric space	فضای متریک [ریاضی]
metric space	فضای متری [ریاضی]
inner product space	فضای ضرب داخلی [ریاضی]
We are short of space here .	اینجا جا کم داریم
Space Invaders	نوعیبازیکامپیوتری
troop space	جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
triple space	دو خط درمیان کردن
triple space	دو سطر در میان
to occupy much space	فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
the infinite space	فضای بیکران لاینتاهی
space vehicle	وسیله نقلیه فضایی
space vehicle	فضا پیما
space time	اتوبوس فضایی
vacant space	جای خالی
white space	فاصله سفید
work space	فضای دایر
space capsule	بخشیازفضاپیماکهمردم درفضارابهزمینبازمیگرداند
storage space	فضایذخیره
green space	فضایسبز
expansion space	فضایانبساط
combustion space	فضایسوخت
clear space	فضایباز
space age	دوران کیهان
space age	عصر فضا
space time	شاتل فضایی