English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
anti drumming sheet ورق ضد تورم
Other Matches
drumming برطبلکوفتن
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti در مقابل
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- به معنای "مخالف "
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti انتی
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti پاد
anti مخالف علیه
anti ضد
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti-Semites ضد یهود
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti cyclical ضد دورهای
anti social ضد اجتماعی
anti air ضد هواپیمایی
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti-social ضد اجتماعی
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti aircraft ضد هوایی
anti dumping ضد دامپینگ
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti freezer ضد یخ
anti freezer ضد انجماد
anti matter ضد ماده
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti icing ضد یخ
anti particle ضد ذره
anti detonation ضد بدسوزی
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti aircraft پدافند هوایی
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti-theft دزدگیر
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti skid ضد لغزش
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti semitic ضد یهودی
anti derivative ضد مشتق
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti-Semite ضد یهود
anti semite مخالف اقوام سامی
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti-freeze ضد یخ
anti-pollutant پادآلودگی
anti-freeze پاد یخ
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti-histamine ضد هیستامین
anti-histamine آنتی هیستامین
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-tank ضد تانک
anti-pollutants پادآلودگی
anti-histamines ضد هیستامین
anti-aircraft ضد هواپیما
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti semite ضد یهود
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti thesis نقیض
anti thesis وضع مقابل
anti thesis انتی تز
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti semitism مخالف با یهودیان
anti-histamines آنتی هیستامین
anti thesis برابر نهاد
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti knock property درجه اکتان
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti interference device دستگاه ضد تداخل
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti strokes line خط انتی استوکسی
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti trust law قانون ضد تراست
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti-skating device دستگاهضدلفزش
anti skid system سیستم ضد لغزش
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad لایهضداصطکاک
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti skid protection حفافت از لغزش
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti dazzle screen شیشه ضد نور
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti comintern pact ...anti
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti dazzle vizor افتابگیر
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti induction cable کابل ضد القا
anti icing fluid مایع ضد یخ
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
anti freeze pump پمپ ضد یخ
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti flouing paint رنگ ضد خزه
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti inflationary policy ضد تورمی
sheet طناب تنظیم بادبان ناو صفحه
sheet برگ برگ نقشه
sheet ورق فلزی
sheet طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
sheet پوشاندن
sheet ورقه ورقه کردن ورقه
sheet ورقه کردن
sheet ملافه کردن
sheet ورقه
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
sheet ورق
sheet ملافه تخته
sheet پهنه
sheet سطح
sheet متورق ورقه ورقه
sheet ورق شده
sheet تخته
sheet وسیلهای که به چاپگر وصل میشود تا امکان وارد شدن ورقههای کاغذ به صورت خودکار برقرار شود
sheet سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
sheet یک قطعه کاغذ بزرگ
sheet صفحه
service anti gas respirator ماسک ضد گاز
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
sheet washing فرسایش رویی
sheet pile سپر فولادی برای ساختمانهای ابی
sheet piling سپر فلزی
fact sheet برگهایحاویاطلاعاتمشخصدربارهچیزی
slip sheet صفحه اضافی
sheet piling سپر
sheet roll نورد ورق
sheet roller کارخانه نورد ورق فلزی
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
sheet washing فرسایش سطحی
sheet of drift سفره روراندگی
style sheet مجموعه تعاریف
sheet feeder تغذیه کننده ورق کاغذ
sheet glass شیشه جام
sheet glass شیشه ورقی
sheet iron اهن ورق
sheet lead ورقه سرب
sheet lead صفحه سرب
sheet lighning برقی که روشنایی ان پخش شده همه جا را میگیرد
sheet metal فلز ورق
sheet metal ورق فلز
sheet metal حلبی
steel sheet ورق فولادی
style sheet الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
information sheet برگه اطلاعات
sheet of paper برگهکاغذ
sheet film فیلمصفحهای
insulating sheet برگهنصب
flat sheet ملافهتخت
fitted sheet خوشخوراک
sheet piling سپرکوبی
biscuit sheet قالبورقهایکیکپزی
fiberglass sheet ورقه پشم شیشه
as white as a sheet <idiom> سفید مثل گچ دیوار
as white as a sheet <idiom> مثل برف
Sheet of metal . ورق فلز
sheet ice لایهیخرویجادهیامسیر
style sheet ورق تعاریف
tally sheet کاربرگ حسابداری
tear sheet قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
time sheet ورقه ثبت ساعات کار
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
winding sheet کفن
work sheet پیش برگ
work sheet کار در کلاس برگ کار
work sheet برگ کار
sheet music نتهای موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com