English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (2 milliseconds)
English Persian
anti icing fluid مایع ضد یخ
Other Matches
anti icing ضد یخ
icing یخ زدن
de icing یخ زدایی
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
icing شکر و تخم مرغ روی شیرینی
icing sugar نوعیشکرکهبرایساختشیرینیکاربرددارد
mechanical de icing یخ زدایی مکانیکی
icing syringe خامهپاش
carburetor icing کاهش ناگهانی دما و احتمالاایجاد بلورهای یخ در اثرکاهش فشار در لوله ونتوری
fluid متغیر
fluid جسم سیال
fluid شاره
fluid سیال
fluid روان
fluid نرم وابکی
fluid مایع متحرک
fluid سیاله
ideal fluid سیال ایده ال
perfect fluid سیال کامل
real fluid سیال واقعی
soldering fluid مایع لحیم کاری
spinal fluid مایع نخاعی
the seminal fluid نطفه
working fluid سیال متحرک
electric fluid سیال برقی
hydraulic fluid سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
fluid resistance مقاومت سیال
fluid capital سرمایه متحرک
fluid intelligence هوش سیال
fluid friction اصطکاک روغنی
fluid mechanics مکانیک سیالات
fluid dram واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
fluid clutch کلاج روغنی
fluid centre مرکز سیال
fluid capital سرمایه سیال
fluid logic منطق سیلانی
brake fluid روغن ترمز
correcting fluid لاکغلطگیری
fluid ounce واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
correction fluid غلطگیرمایع
working fluid سیال عامل
fluid ounces واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
working lead fluid سیال متحرک یا عامل
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
fluid bed polymerization بسپارش در بستر سیال
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
fluid bed vulcanization وولکانش در بستر سیال
supercritical fluid chromatography کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
supercritical fluid chromatography/mass spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- به معنای "مخالف "
anti پاد
anti ضد
anti در مقابل
anti مخالف علیه
anti انتی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti particle ضد ذره
anti semitic ضد یهودی
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti skid ضد لغزش
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti thesis نقیض
anti thesis وضع مقابل
anti thesis برابر نهاد
anti thesis انتی تز
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine ضد هیستامین
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-freeze پاد یخ
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti-freeze ضد یخ
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-pollutant پادآلودگی
anti-pollutants پادآلودگی
anti-tank ضد تانک
anti-theft دزدگیر
anti-histamine آنتی هیستامین
anti-histamines آنتی هیستامین
anti-histamines ضد هیستامین
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti aircraft پدافند هوایی
anti aircraft ضد هوایی
anti derivative ضد مشتق
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti detonation ضد بدسوزی
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti freezer ضد انجماد
anti freezer ضد یخ
anti social ضد اجتماعی
anti-social ضد اجتماعی
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti dumping ضد دامپینگ
anti-aircraft ضد هواپیما
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti air ضد هواپیمایی
anti semitism مخالف با یهودیان
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti semite ضد یهود
anti semite مخالف اقوام سامی
anti matter ضد ماده
anti-Semite ضد یهود
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti-Semites ضد یهود
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti cyclical ضد دورهای
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
anti interference device دستگاه ضد تداخل
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti-friction pad لایهضداصطکاک
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-skating device دستگاهضدلفزش
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti comintern pact ...anti
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti inflationary policy ضد تورمی
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti strokes line خط انتی استوکسی
anti knock property درجه اکتان
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti skid system سیستم ضد لغزش
anti skid protection حفافت از لغزش
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti trust law قانون ضد تراست
anti induction cable کابل ضد القا
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti dazzle screen شیشه ضد نور
anti dazzle vizor افتابگیر
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti drumming sheet ورق ضد تورم
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti flouing paint رنگ ضد خزه
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
anti freeze pump پمپ ضد یخ
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
service anti gas respirator ماسک ضد گاز
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com