Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
anti tr switch
کلید ضد فرگیر
Other Matches
anti
انتی
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti
ضد
anti
مخالف علیه
anti
پاد
anti
در مقابل
anti-
به معنای "مخالف "
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti dumping
ضد دامپینگ
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti cyclical
ضد دورهای
anti freezer
ضد یخ
anti freezer
ضد انجماد
anti g suit
لباس ضد فشار ثقل
anti g suit
لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti detonation
ضد بدسوزی
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
anti derivative
ضد مشتق
anti-moth
مواد ضد بید فرش
anti-clockwise
بر خلافجهتعقربههایساعت
anti aircraft
پدافند هوایی
anti skid
ضد لغزش
anti air
ضد هواپیمایی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
anti aircraft
ضد هوایی
anti capitalist
ضد سرمایه داری
anti icing
ضد یخ
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti-pollutants
پادآلودگی
anti-pollutant
پادآلودگی
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines
آنتی هیستامین
anti-histamines
ضد هیستامین
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine
ضد هیستامین
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-freeze
پاد یخ
anti-freeze
آبگونهی ضد یخ
anti-tank
ضد تانک
anti thesis
برابر نهاد
anti matter
ضد ماده
anti particle
ضد ذره
anti semitic
ضد یهودی
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti socialist
ضد سوسیالیستی
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti-histamine
آنتی هیستامین
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
anti thesis
نقیض
anti thesis
وضع مقابل
anti thesis
انتی تز
anti-freeze
ضد یخ
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-aircraft
ضد هواپیما
anti semite
ضد یهود
anti semite
مخالف اقوام سامی
anti-Semite
ضد یهود
anti-Semite
مخالف اقوام سامی
anti-Semites
ضد یهود
anti-Semites
مخالف اقوام سامی
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
anti social
ضد اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
anti-theft
دزدگیر
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti skid protection
حفافت از لغزش
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
anti menchanized defense
پدافند ضد مکانیزه
anti knock property
خاصیت ضدضربه
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti strokes line
خط انتی استوکسی
anti-skating device
دستگاهضدلفزش
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
anti-tank rocket
موشکضدتانک
anti-vibration handle
دستهضدلغزش
anti trust law
قانون ضد تراست
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti inflationary policy
ضد تورمی
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti icing fluid
مایع ضد یخ
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti dazzle vizor
افتابگیر
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
anti comintern pact
...anti
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti aircraft defense
پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
anti freeze pump
پمپ ضد یخ
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
anti knock property
درجه اکتان
anti induction cable
کابل ضد القا
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
anti-torque tail rotor
دم چرخانضدلفزش
service anti gas respirator
ماسک ضد گاز
switch off
قطع جریان برق
n way switch
گزینه N راهی
on off switch
گزینه قطع و وصل
one way switch
کلید یکراهه
one way switch
کلید یک پل
to switch off
قطع کردن اتصال
switch
ترکه
switch
چوب زدن
switch
سویچ برق سویچ زدن
switch
جریان را عوض کردن
the switch is on
برق جریان دارد
switch over
تعویض کردن برق
the switch is on
چراغ برق روشن است
three way switch
کلید تبدیل
four way switch
کلید صلیبی
to switch off
خاموش کردن
the switch is on
کلید برق باز است
to switch off
رابادیگری قطع کردن
to switch on
روشن کردن
to switch on
اتصال دادن جریان دادن
the switch
فن رو دست
to switch on
طرف صحبت کردن
tr switch
کلید فرگیر
two way switch
قطع و وصل کننده برق از دوطرف
two way switch
کلید دو راهه
x y switch
کلید ایکس- ایگرگ
switch
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switch
گزینه
switch
نافم حرکت
switch
تعویض جا
switch
وصل کردن برق
switch
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch
سوزن دوراهی
switch
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switch
یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switch
نقط های در برنامه کامپیوتری که کنترل از آن به یکی از چند انتخاب ممکن می رود
switch
راه گزین
switch
یچ
on/off switch
دکمهروشنوخاموش
on-off switch
دکمهروشنوخاموش
switch
وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switch
سویچ
switch
ثیر قرار میدهد
switch
تغییر جهت دادن
switch
راه گزیدن
switch
تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
switch
کلید
switch
تعویض
switch
گزینه راه گزین
selection switch
گزینه انتخاب
selection switch
گزینه
selector switch
گزینه
selector switch
گزینه انتخاب کننده
selector switch
شماره یاب
selector switch
انتخابگر
solenoid switch
کلید مغناطیسی
software switch
گزینه نرم افزاری
snap switch
کلید فنری
single way switch
کلید یکراهه
selector switch
کلید گردان
thermal switch
سویچ حرارتی
sense switch
سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
sense switch
گزینهء احساس
scanning switch
کلید انتن
rotary switch
کلیدگردان
programmed switch
گزینه برنامه ریزی شده
protective switch
کلید محافظ
programmer's switch
سوئیچ برنامه
program switch
گزینه برنامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com