English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
approval of plan تصویب نقشه
Other Matches
approval تصویب
approval تنفیذ
approval نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
approval متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval توافق برای استفاده از چیزی
on approval خرید کالا به شرط
on approval به شرط تائید
on approval مشروط به رضایت خریدار
approval اجازه
approval موافقت
approval تجویز
approval تایید
on approval به شرط
approval تصدیق
meet of approval of به تصویب ..... رسیدن
it depends on his approval منوط به موافقت و تصویب اوست
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
approval to the treaty معاهدهای را تصویب کردن
approval to the majority با اکثریت موافقت کردن
approval by acclamation تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
administrative approval موافقتنامه اداری
silent approval تقریر
silent approval سکوت علامت تائیدتوسط معصوم
social approval تایید اجتماعی
subject to your approval موکول به تصویب شما
To purchase on approval . بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
subject to your approval اگرشما تصویب نمایید
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] چیزی را قسطی خریدن
quality control approval تایید کنترل کیفیت
the better plan is to بهتر این است که .....
K-plan [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan نقشه کف
plan نقشه مسطحه برنگاره
plan نقشه
plan تدبیر اندیشه
plan خیال
plan هامن
plan پلان
plan نقشه کشیدن طرح ریختن
plan طرح ریزی کردن
plan پیش بینی کردن
plan برنامه ریزی کردن
plan برنامه
plan طرح کردن
plan طرح
plan طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan طرح کشیدن یا ریختن
plan تدبیر
prospective plan برنامه بلند مدت
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan برنامه غلتان
plan targets اهداف برنامه
secondary plan طرح ثانوی
sheer plan نقشه ساختمانی ناو
perspective plan برنامه بلند مدت
to suggest a plan طرحی راپیشنهادکردن
plan frame چارچوب برنامه
project plan طرح پروژه
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
plan of campaign طرح پیکار
plan of maneuver طرح مانور
plan of the day برنامه روزانه ناو
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan view دید از بالا
plan of action طرح عملیات
plan implementation عملی کردن برنامه
plan view نمای بالا
plan view نقشه کف
prestowage plan طرح باربندی کالاها
plan implementation اجرای برنامه
lesson plan طرح درس
site plan نقشه جایگاه
site plan نقشه محل
layaway plan <idiom> قرض راکم کم پرداختن
loading plan طرح بارگیری خودرو
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
tentative plan طرح ازمایشی
to foil a plan عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
block-plan نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan طرح پروانه ای
centralized plan پلان مرکزی
The plan landed . هواپیما بزمین نشست
open-plan ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan نقشه اجرا راهنمای کار
sliding plan برنامه لغزان
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan طرح جنگ
strategic plan نقشه جنگ
tactical plan طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan طرح عملیات نظامی
test plan طرح ازمایش
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
war plan طرح جنگی
war plan نقشه جنگی
ground-plan [نقشه همتراز با زمین]
master plan نقشه کلیات
deck plan صفحه پل کشتی
deck plan افق پل کشتی
detailed plan برنامه تفصیلی
development plan برنامه توسعه
development plan طرح گسترش
development plan طرح ارایش زمین
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan پیش نویس برنامه
economic plan برنامه اقتصادی
entry plan طرح ورود به بندر
entry plan طرح دخول به سر پل
europen plan نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan برنامه مالی
contingency plan طرح احتمالی
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan طرح عملیات احتمالی
master plan نقشه مجموعه
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan شالوده
ground plan طرح اساسی
ground plan نقشه مسطحه
ground plan برنگاره
american plan مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
barrier plan طرح موانع
cargo plan طرح بارگیری ناو
collection plan طرح جمع اوری اخبار
collection plan طرح جمع اوری
colombo plan طرح کلمبو
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
fire plan طرح اتش
fire plan طرح اتش توپخانه
national plan برنامه ملی
interim plan برنامههای موقت
parking plan طرح پارک کردن هواپیماها
outline plan طرح مبنا
investment plan برنامه سرمایه گذاری
ordnance plan طرح اردنانس
it was no part of my plan ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
ordnance plan طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
it was no part of my plan کی جزو نقشه من بود
key plan نقشه راهنما
marshall plan طرح مارشال
marshall plan برنامه مارشال
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
part plan نقشه جزیی
installation plan نقشه ی نصب
frequency plan طرح فرکانس
game plan استراتژی بازی
general plan نقشه کلی
flight plan طرح یا نقشه پروازهواپیماها
general plan نقشه عمومی
he thought out a plan تدبیری اندیشید
installment plan خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
illumination plan طرح روشنایی منطقه
floor plan نقشه اشکوب
partial plan برنامه جزئی
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
negative tax plan برنامه مالیات منفی
air fire plan طرح اتش هوایی
negative tax plan طرح مالیات منفی
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
documented plan figures ارقام مستند برنامه
coordinated fire plan طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach طرحبازوگن
The plan is now in action ( underway ) . طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
constant helm plan نقشه زیگزاگ
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
plan position indicator صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan طرح بهبودناو
artillery fire plan طرح اتش توپخانه
class improvement plan طرح توسعه ناو
His plan miscarried . He missed the target تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] چیزی را قسطی خریدن
on the installment plan [American English] به اقساط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com