English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
arc drop loss اتلاف جرقهای
Other Matches
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
loss گمگشت
loss افت
loss خسارت
loss زوال
loss خسارات
loss تلفات ضایعات
loss اتلاف
loss فقدان
loss هدر رفتگی
loss گریز سقوط
loss گمگشتگی
loss تلف
loss شکست
loss ازدست دادن
loss خسارت گمراهی
loss ضرر
to be at a loss حیران بودن
loss تلفات جنگی ضایعات رزمی
to be at a loss متعجب و متحیر بودن
at a loss what to do لا تکلیف
at a loss what to do بلا تکلیف
to be at a loss حیرت زده بودن
to be at a loss بهت زده بودن
no known loss زیان نامعلوم
loss of value افت ارزش
to be at a loss گیج ومبهوت بودن
loss زیان
loss باخت
to be at a loss درمانده بودن
loss تلفات
i^ r loss اتلاف توان
drop out از قلم افتادگی
drop [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
ir drop افت ای ار
drop [نوعی طاق]
drop جرعه کمی
drop behind عقب افتادن از
To drop in on someone . به کسی سرزدن
drop off بخواب رفتن
drop off مردن
drop on سوزن دوراهی خط اهن
drop out افت
drop out حذف شدن
drop out حذف تصادفی
the very last drop اخرین قطره
to let drop انداختن
to let drop رهاکردن
to let drop ول کردن
to drop in سرزدن
drop in درج تصادفی
drop in اتفاقا دیدن کردن انداختن در
drop behind عقب ماندن
drop off دفاع بیرون از منطقه خود
drop by بکسی سر زدن
drop by دیدن
drop by مختصرکردن
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
to drop someone off کسی را پیاده کرن
drop in <idiom> دیدار کوتاه
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
to drop in اتفاقا دیدنی کردن
drop in سرزدن
to drop on سرزنش یاتنبیه کردن
drop ژیگ
drop فرود
drop-out ترک کننده
drop رهاکردن
drop انداختن قطع مراوده
drop افت
drop سقوط
drop-out ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-out افت
drop کم کردن
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop افت سقوط
drop یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop چکه سقوط
drop افتادن چکیدن
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
drop بار
drop از قلم انداختن
drop اب نبات
drop نقل
drop چکه
drop قطره
drop جاگذاشتن حریف
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop قطره سقوط کردن کم کنید
drop دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
head loss افت فشار
profit and loss حساب سود وزیان
power loss گمگشتگی قدرت
to bear a loss خسارت دیدن یاکشیدن
generator loss اتلاف مولد
head loss افت بار
gain or loss سود یا زیان
eddy loss افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
resistance loss اتلاف مقاومتی
spartter loss تلف تزریق
suffer loss زیان دیدن
suffer loss ضرر کردن
sustain a loss ضرر دیدن
sustain a loss زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
tip loss تلفات نوک
to bear a loss ضرردادن
to cut a loss ازنصف ضر ربرگشتن
energizing loss تلف انرژی
energizing loss گمگشت کارمایه
profit and loss سود و زیان
profit and loss a حساب سودوزیان
radiation loss گمگشتگی تابش
radiation loss تلف تشعشع
line loss تلف خط
evaporation loss اتلاف در تبخیر
entrance loss افت حاصل از اصطکاک
energy loss گمگشت انرژی
energy loss تلف انرژی
heat loss اتلاف گرمایی
loss factor ضریب اتلاف
melting loss افت یا تلف ذوب
no load loss تلف یا تلفات بی باری
magnetic loss تلف مغناطیسی
light loss گمگشتگی نور
light loss تلف نور
light loss افت نور
operating loss زیان عملیاتی
option of loss خیار غبن
partial loss زیان جزئی
iron loss اتلاف اهن
loss leader بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
loss leader کالایی که با قیمت پایین
loss assessment ارزیابی میزان خسارت
loss appraisal ضایعات قابل قبول
loss appraisal قبول تلفات در جنگ
loss angle زاویه اتلاف
loss angle زاویه تلف زاویه تلفات
loss angle زاویه گمگشت
loss and gain ضرر و منفعت
loss and gain زیان و سود
line loss میرایی خط
loss leader کالایی که با ضرر فروخته میشود
loss of claim فقدان غرامت
loss of energy افت انرژی
loss of pressure افت فشار
impedance loss تلف اتصال کوتاه
impact loss افت انرژی در اثر برخورد
hysteresis loss اتلاف پسماندی
perfect loss زیان خالص
potential loss افت پتانسیل
power loss اتلاف توان
heat loss گمگشتگی حرارتی
heat loss تلف گرما
impedance loss گمگشتگی اتصال کوتاه
perfect loss زیان خاص
partial loss خسارت جزیی
loss of profit عدم النفع
loss statement صورت سود و زیان
loss on points باخت با امتیاز
loss replacement جایگزینی تلفات و ضایعات
internal loss تلف داخلی
insulation loss تلف عایق بندی
insertion loss توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
perfect loss زیان مطلق
power loss تلف قدرت
dead loss زیان ناخالص
To sell something at a loss. چیزی را باضرر فروختن
causing a loss اضرار
cause to sustain a loss اضرار
cause to sustain a loss تسبیب
cause to sustain a loss زیان رساندن به
cause to sustain a loss ضرر زدن به
capital loss کاهش ارزش سرمایه
capital loss زیان سرمایه
windfall loss زیان باد اورده
windfall loss زیان اتفاقی
water loss ابکاهی
voltage loss گمگشتگی فشارالکتریکی
To inflict a loss on someone. به کسی ضرر زدن ( رساندن )
To cause ( inflict ) a loss . ضرر وزیان واردکردن
consequential loss زیان تبعی
current loss تلف جریان
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
to be at a loss for an answer پاسخی نداشتن
current loss گمگشتگی جریان
core loss اتلاف اهن
core loss اتلاف هسته
copper loss تلف مس
copper loss گمگشت مس
copper loss اتلاف مس
dielectric loss اتلاف دی الکتریک
voltage loss تلف ولتاژ
voltage loss اتلاف ولتاژ
to incur a loss ضر ر دیدن
loss of hair آلوپسی [پزشکی]
total loss نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
orientation loss گم گشتگی
to replace a loss جای زیانی را پرکردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com