English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English Persian
army of observation عده دیدبانی
Other Matches
observation well چاه مشاهدهای
self observation خویشتن نگری
observation رصد
observation افهارعقیده
observation رصد کردن
observation دیدبانی اتش
observation معاینه وبررسی کردن
observation معاینه
observation مشاهده
observation نظر
observation دیدبانی
observation دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation ملاحظه
observation station دیدگاه
observation sector قطاع دیدبانی
ostronmical observation ترصد
participant observation مشاهده توام با مشارکت
observation camera دوربین امنیتی
faculty of observation بینش مشاهدات جوی
visual observation دیدبانی با چشم
visual observation دیدبانی بصری
weather observation مشاهدات جوی
flank observation دیدبانی جناحی
observation post پست دیدبانی
observation pipe لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
astronomic observation دیدبانی نجومی
bilateral observation دیدبانی مضاعف
bilateral observation دیدبانی دوجانبه
direct observation دیدبانی مستقیم
direct observation مستقیمامشاهده کردن
faculty of observation قوه مشاهده
flank observation دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
ground observation دیدبانی زمینی
ground observation دیدبانی ازروی زمین
naturalistic observation مشاهده طبیعی
observation error خطای مشاهده
observation pipe لوله پیزومتر
observation deck میزمشاهدات
observation camera دوربین نظارت
aerial observation دیدبانی هوایی
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
observation window پنجرهدیدهبانی
observation camera دوربین مدار بسته
air observation دیدبانی هوایی
Observation of natural phenomena . ملاحظه پدیده های طبیعی
water level observation بررسی تراز اب
army ارتش نیروی زمینی
army نیرو زمینی
the a of the army پیشرفت ارتش
army صف
army جمعیت
army سپاه گروه
army دسته
army لشگر
army ارتش
army جیش
right wing of army جناح یمین
standing army ارتش دائمی
army troops یکانهای رده ارتش
field army ارتش صحرایی
field army ارتش رزمی
conscript army ارتش سربازان وفیفه
department of the army وزارت نیروی زمینی
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
to lead an army لشکر کشیدن
to outflank an army گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
to join the army به سربازی رفتن
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
Territorial Army ارتشتحتآموزشبریتانیا
to serve in the army درارتش خدمت کردن
the red army ارتش سرخ
the main army بخش عمده ارتش
regular army ارتش منظم
regular army ارتش کادر ثابت
regular army ارتش دائمی
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
right wing of army پهلوی راست میمنه
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
standing army ارتش منظم
standing army ارتش کادر ثابت
the losses of the army تلفات ارتش
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army corps سپاههای ارتش
army corps سپاههای نیروی زمینی
army depot امادگاه نیروی زمینی
army forces نیروهای زمینی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army group گروه ارتش
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
field army ارتش
army of occupation نیروهای اشغالی
army of occupation نیروی اشغال کننده
army of occupation نیروی اشغالگر
army corpa ستون
army corpa سپاه
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army artillery توپخانه ارتش
army artillery توپخانه نیروی زمینی
army attache وابسته زمینی
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army aviator خلبان نیروی زمینی
army aviator خلبان هوانیروز نیروزفر
army base پایگاه نیروی زمینی
army base پادگان نیروی زمینی
active army ارتش کادر
army commander فرمانده ارتش
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army staff ستادارتش
army stores فروشگاه ارتش
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army staff ستاد نظامی
army regulation نظام نامه ارتشی
army attache وابسته نظامی
army regulation مقررات ارتشی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army staff ستاد نیروی زمینی
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
women's army corps قسمت زنان ارتش
women's army corps ارتش زنان
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
army beta test ازمون بتای ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
combined arms army ارتش مرکب
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
army alpha test ازمون الفای ارتش
army training program برنامه اموزش نظامی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army service area منطقه عقب ارتش
army service area منطقه سرویس نیروی زمینی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army material program برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
left wing of army جناح یسار
left wing of army پهلوی چپ میسره
army postal clerk متصدی پست ارتشی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
army general staff ستاد عمومی ارتش
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
army general staff ستادنیروی زمینی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com