Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
artificial language
زبان مصنوعی
Other Matches
artificial
ساختگی
artificial
مصنوعی
artificial
بدلی
artificial aids
وسایل کمکی
artificial aging
افزایش استحکام الومینیوم
artificial respiration
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
artificial respiration
تنفس مصنوعی
artificial satellite
قمر مصنوعی
artificial silk
ابریشم مصنوعی
artificial stone
سنگ مصنوعی
artificial stone
سنگ ساختمانی
artificial suporters
وسایل محافظتی
artificial light
نور مصنوعی
artificial fly
پرندهمصنوعی
artificial antenna
انتن کمکی
artificial climbing
صعود مصنوعی
artificial daylight
فلق فاهری
artificial recharge
تغذیه مصنوعی
artificial persons
اشخاص حقوقی
artificial magnet
مغناطیس صنعتی
artificial lighting
روشنائی مصنوعی
artificial satellite
ماهواره
artificial satellite
2 satellite : syn
artificial lake
دریاچه مصنوعی
artificial horizon
افق مصنوعی
artificial horizon
افق مجازی
artificial ground
زمین مصنوعی
artificial daylight
سپیده دم مصنوعی
artificial route
مسیر مصنوعی
artificial intelligence
هوش مصنوعی
artificial horizon
یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
artificial intelligence
هوش ساختگی
artificial intelligence
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence
هوش ماشینی
artificial delay line
خط تاخیر
artificial expended clay
رس منبسط شده مصنوعی
to place
[put]
somebody in an artificial coma
کسی را بیهوش کردن
[پزشکی]
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language
تبدیل و اجرا میکند
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
در زمان اجرا
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
برنامهای که به عنوان مترجم
pl. language
زبان پی ال وان
language
لسان
language
کلام
first language
زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
second language
زباندوم
for a language course
برای یک دوره زبان
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
language
سخنگویی تکلم
language
بصورت لسانی بیان کردن
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
زبان
language
زبان
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
pascal language
زبان پاسکال
procedural language
زبان رویهای
parliamentary language
زبان مودبانه
program language
زبان برنامه نویسی
program language
زبان برنامه
parliamentary language
اصطلاخات پارلمانی
programming language
زبان برنامه نویسی
machine language
زبان ماشین
publication language
زبان نشری
simscript language
زبان سیمسکریپت
semitic language
زبان سامی
rpg language
زبان ار پی جی
reference language
زبان مرجع
redundant language
سخن زائد یازیادی حشووزوائد
query language
زبان پرس و جو
quary language
زبان پرس و جو
publication language
زبان انتشارات
parliamentary language
زبان مجلسی
original language
زبان اصلی
native language
زبان طبیعی
mechanical language
زبان ماشینی
mnemonic language
زبان یادمان
musical language
زبان موسیقی
mute language
زبان حال
mute language
زبان بیزبانی
maternal language
زبان مادری
native language
زبان بومی
natural language
زبان طبیعی
official language
زبان رسمی
objective language
زبان مقصود
object language
زبان مقصد
object language
زبان مقصود
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
non procedural language
زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
native language
زبان اختصاصی
to talk the same language
<idiom>
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
همدلى از همزبانى بهتر است .
A crash language course .
دوره فشرده آموزش زبان
What foreign language do you know?
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
language lab
زبان
language lab
آزمایشگاه
language laboratory
آزمایشگاه زبان
language laboratories
آزمایشگاه زبان
written language
زبان نوشتاری
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to talk the same language
<idiom>
به یک سبک فکر کردن
[اصطلاح مجازی]
tongue
[language]
زبان
to translate something
[from/into a language]
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
to translate something
[from/into a language]
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
use foul language
فحاشی کردن
use bad language
فحش دادن
symbolic language
زبان نمادی
standard language
زبان متعارف
source language
زبان اصلی
source language
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language
زبان منبع
snobol language
زبان اسنوبول
simulation language
زبان شبیه سازی
syntax language
زبان تشریح نحو
target language
زبان هدف
universal language
زبان فراگیر
tone language
زبانهای اهنگی
to fix a language
زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
the turkish language
زبان ترکی
the persian language
زبان فارسی
technical language
زبان تخصصی
technical language
زبان فنی
target language
زبان مقصود
simula language
زبان سیمیولا
control language
زبان کنترل
computer language
زبان کامپیوتر
computer language
زبان کامپیوتری
compiler language
زبان همگردانی
compile language
زبان کامپایل
common language
زبان مشترک
common language
زبان عمومی
commerical language
زبان تجاری
conversational language
زبان محاورهای
dancing language
زبان رقص
declarative language
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
fabricated language
زبان ساختگی
extensible language
زبان توسعه پذیر
enquiry language
زبان پرس و جو
dumb language
زبان بی زبانی
dumb language
زبان حال
design language
زبان طراحی
declarative language
زبان تشریحی
declarative language
زبان اعلانی
command language
زبان دستوری
command language
زبان فرمان
algorithmic language
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
algorithmic language
AL
algorithmic language
زبان الگوریتمی
algebraic language
زبان با مفاد آزاد
algebraic language
زبان جبری
sign language
زبان اشاره
sign language
مکالمه با اشاره
sign language
زبان مخصوص کرها
sign language
زبان علامات
ambiguous language
زبان مبهم
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
apt language
زبان ای پی تی
command language
زبان فرماندهی
comit language
زبان کامیت
basic language
زبان بیسیک
bad language
فحش
bad language
دشنام
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
assembly language
زبان اسمبلی
assembly language
زبان همگذاری
body language
زبان بدن
formal language
زبان صوری
formmal language
زبان صوری
language processor
زبان پرداز
language master
زبان اموز
halophrastic language
زبان تک واژهای
language master
اموزگار زبان
knowledge of a language
دانستن زبانی
indecent language
سخن زشت
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
apl language
زبان ای پی ال
human language
زبان بشری
intelligent language
زبان هوشمند
indelicate language
سخن زشت
indelicate language
سخن خارج از نزاکت
language processor
پردازشگر زبان
foul language
فحش
foul language
دشنام
graphic language
زبان نگارهای
indecent language
سخن ناشایسته
lisp language
زبان لیسپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com