English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
assembly lines تیمار خط
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines خط مونتاژ
assembly lines خط کلی
assembly lines خط تولید
Other Matches
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembly شیپور خاموشی دستگاه مرکب
assembly محل بسیج افراد احتیاط
assembly مجموعه یک واحد کامل ازچندین قطعه
assembly مونتاژ
assembly تولید
assembly محفل
assembly نقطه الحاق هوایی
assembly مجمع نشست
assembly همگذاری
assembly مجمع
assembly اجتماع انجمن
assembly مجلس
assembly گروه
assembly هیئت قانون گذاری
assembly شیپور جمع
assembly تجمع
assembly اسمبلی گردهمایی
assembly تبدیل برنامه به کد ماشین
assembly قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
assembly نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembly کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
assembly نصب ساخت
assembly تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
assembly گردایش
assembly language زبان همگذاری
assembly instrudactions مقررات یا دستورات نصب
assembly fixture تجهیزات مونتاژ
assembly program برنامه اسمبلی
assembly bench میز مونتاژ
assembly area منطقه تجمع
assembly area گمگاه
assembly program assembler
pre assembly نصب اولیه
assembly language زبان اسمبلی
assembly order دستور مونتاژ وسایل
assembly of notables مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
assembly listing صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
assembly list سیاهه همگذاری
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
assembly program برنامه همگذاری
tail assembly قسمتهایدم
national assembly مجلس ملی
major assembly قسمت عمده دستگاه
major assembly قطعه عمده
legislative assembly هیات مقننه
legislative assembly مجلس شورای ملی
legislative assembly مجلس قانونگذاری
instruction for assembly مقررات نصب
house of assembly مجلس ایالتی
critical assembly ترتیب بحرانی
paragraph assembly جمع اوری پاراگراف
ready for assembly اماده جهت نصب
riotous assembly اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
spout assembly سرشیرآب
needle assembly مجمعسوزنی
bridle assembly کنترلوزنه
bridge assembly برآمدگیسیمها
ball assembly توپمجمع
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
unlawful assembly مجمع غیر قانونی
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
unit assembly یک قطعه مجزا
house of assembly مجلس درجه دوم قانون گذاری
guard assembly الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
consultative assembly مجلس شورا
constituent assembly مجلس موسسان
consmtituent assembly مجلس موسسان
cell assembly مجتمع یاختهای
cable assembly کابل
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
assembly tools ابزار مونتاژ
assembly shop کارگاه مونتاژ
assembly line تیمار خط
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line خط مونتاژ
assembly line خط کلی
assembly line خط تولید
duplexing assembly دستگاه دو راهه
guard assembly محفظه
general assembly مجمع عمومی
general assembly مجلس عوام
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
final assembly نصب نهایی
final assembly مونتاژ نهایی
interchangeable end assembly مجمعانتهاییمتحرک
the national consultative assembly مجلس شورای ملی
legislative body or assembly هیئت مققنه
assembly language instruction دستورالعمل زبان اسمبلی
object assembly test ازمون الحاق قطعات
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
national consulative assembly مجلس شورای ملی
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
membership of legislative assembly عضویت مجلس مقننه
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
lines نسب
outside lines خطوط حمله
lines در سمت
lines ترازکردن
lines اراستن
lines بخط کردن
lines رشته
lines لاین
lines خط دار کردن
lines خط انداختن در
lines محصول
lines : خط کشیدن
lines لجام
lines شعبه
lines اتصال فیزیکی به ارسال داده
lines استرکردن
lines پوشاندن
lines سیم
lines جبهه جنگ
lines لوله منفردی در سیستم سیالات
lines رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines خط زدن
lines خط صف
lines حدود رویه
lines طناب خط
lines طرز
lines خط
lines طناب سیم
lines صفی در خط
lines سطر
lines ردیف
lines رشته بند
lines : خط
lines ریسمان
lines رسن
by-lines کار یاشغل اضافی وزائد
lines جاده
lines دهنه
by-lines خط دوم یافرعی
by-lines خط فرعی راه اهن
breechblock operating lever assembly سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
basic unit assembly group گروه ساختمانی
assembly order control number شماره کنترل دستور کارتعمیر
assembly order control number شماره کنترل تعمیراتی
suspension lines خطوطآویزان
lazy lines سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
lines of force خطوط قوا
picket lines خط پرچین
picket lines خط دستکها
load lines علایم بارگیری
lines man سرباز صف
curvature lines خطوط مدور
lines of communication خطوط مواصلاتی
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
striped lines خطوط راه راه [همچون نقش محرمات]
curvature lines خطوط منحنی
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
lines of force خطوط نیرو
marriage lines گواهی نامه عروسی
lines of longitude خطوططولجغرافیایی
lines of latitude خطوطعرضجغرافیایی
symmetry lines خطوط تقارن
stream lines خطوط جریان
spectral lines خطوط طیفی
side lines محوطه بیرون از خط کناری
two parallel lines دو خط موازی
return lines خطهای بازگشتی
retrace lines خطهای بازگشتی
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
passage of lines عبور از خط
hot lines تلفن قرمز
hot lines خط تلفنی بیست و چهار ساعته
papillary lines خطهای برجسته انگشتها
picket lines خط نرده ها
open lines خطوط باز شطرنج
fuel lines خطوطسوخت
voltage between lines ولتاژ بین خطوط
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
absorption lines طیف جذبی
branch lines خط فرعی
plumb lines خط قائم
plumb lines ریسمان شاغول
plumb lines خط عمودی
plumb lines شاقول
picket lines صف کارگران اعتصابی
balmer lines خطوط بالمر
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
buttock lines نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
punch-lines جمله اساسی واصلی
contour lines خطوط میزان منحنی
contour lines منحنی تراز
branch lines شاخه
power lines خط جریان قوی
party lines خط خصوصی تلفن
absorption lines خطوط دراشامی
active lines خطهای فعال
adjacent lines خطهای مجاور
punch-lines لب مطلب
main lines خط اصلی
main lines کانال اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com