Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 66 (5 milliseconds)
English	Persian
assignment of tasks	واگذار کردن وفایف
assignment of tasks	تعیین وفایف
Other Matches
tasks	جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks	ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks	نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks	کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
specified tasks	ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
specified tasks	وفایف تصریحی
tasks	امرمهم وفیفه
tasks	وفیفه
tasks	کار
tasks	زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
tasks	تهمت زدن تحمیل کردن
tasks	شغل
tasks	کار تکلیف
tasks	تکلیف
tasks	ماموریت
assignment	معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignment	بررسی اینکه آیا یک مقدار با توجه به نوعش درست است یا خیر
assignment	تکلیف
assignment	دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
assignment	بخش مشخصی از یک کار
assignment [of something] [to something]	تعیین [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something]	انتساب [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something]	واگذاری [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something]	ارجاع [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something]	گمارش [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something]	برگماشت [به چیزی] [از چیزی]
assignment	عمل تغییر نوع یک مقدار
assignment	گمارش
assignment	تعیین تعدادسهمیه
assignment	تخصیص اسناد
assignment	ماموریت دادن انتقال افهار
assignment	ماموریت
assignment	وفیفه
assignment	تکلیف درسی و مشق شاگرد
assignment	حواله
assignment	انتقال قانونی
assignment	واگذاری
assignment	واگذار کردن
assignment	واگذاری اسناد
assignment	انتقال
assignment	انتقالات
assignment	حواله کردن مامورکردن
assignment statement	جمله جایگزینی
weapons assignment	واگذاری جنگ افزار
voluntary assignment	واگذاری اختیاری
weapons assignment	مامورکردن جنگ افزارها
assignment of space	تخصیص جا برای انبار کردن اماد
assignment of space	تعیین جا
assignment of contract	انتقال قرارداد
instrument of assignment	سند واگذاری
voluntary assignment	انتقال ارادی
symbolic i/o assignment	نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
assignment statement	عبارت گمارشی
assignment statement	حکم انتساب دستورانتساب
assignment statement	حکم گمارشی
deed of assignment	مدرک صلاحیت قانونی
duty assignment	ارجاع شغل
duty assignment	واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
assignment operator	عملگر جایگزینی
assignment of contract	واگذاری قرارداد
instrument of assignment	سند انتقال
random assignment	گمارش تصادفی
deed of assignment	سند واگذاری اختیارات
frequency assignment	تعیین فرکانس

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com