Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
asymmetric digital subscriber line
[ADSL]
خط مشترک دیجیتال نامتقارن
[مخابرات ]
Other Matches
digital subscriber line
[DSL]
خط مشترک دیجیتال
[مخابرات ]
high bit-rate digital subscriber line
[HDSL]
خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا
[مخابرات ]
subscriber line
خط مشترک
[مخابرات]
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
subscriber's line
خط مشترک
subscriber's line
خط متعلق به مشترک
asymmetric
بی تناسب
asymmetric
نامتقارن
asymmetric
نامتقارن بی قرینه
asymmetric
غیرمتقارن
asymmetric knot
گره نامتقارن
asymmetric top
فرفرهای بی تقارن
asymmetric knot
گره سنه
asymmetric transmission
روش ارسال داده که در مودم های سریع استفاده میشود
asymmetric system
دستگاه بی تقارن
asymmetric substance
جسم بی تقارن
asymmetric molecule
مولکول بی تقارن
asymmetric carbon
کربن بی تقارن
maximum asymmetric three phase
current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
asymmetric video compression
تا روی کامپیوتر آهسته هم اجرا شود
asymmetric local deformation
تغییر شکل موضعی بی تقارن
asymmetric knot
[farsi]
گره فارسی
asymmetric video compression
استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber
امضاء کننده
subscriber
متعهد
subscriber
تعهد کننده
subscriber
مشترک
subscriber
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber
امضاکننده
subscriber
اعانه دهنده
subscriber's cable
کابل مشترک
subscriber's cable
کابل اتصال
subscriber of shares
پذیره نویس سهام
subscriber's loop
حلقه متعلق به مشترک
subscriber's number
شماره مشترک
telephone subscriber
مشترک تلفنی
local subscriber
مشترک داخلی
local subscriber
مشترک تلفنی محلی
subscriber's station
مرکز مشترک
digital
رقمی
digital
رقمی وابسته به شماره
digital
انگشتی
digital
آنچه داده یاکمیتهای فیزیکی را به صورت داده بیان میکند
digital
دیجیتالی
digital
پنجهای
digital
دیجیتال
digital pulp
قسمتگوشتیانگشت
digital watch
ساعتکامپیوتری
digital war
جنگ دیجیتال
[جنگ اینترنتی]
analog digital
قیاسی به رقمی
analog to digital
انالوگ به دیجیتال
digital pad
انگشتپا
digital nerve
عصبانگشتی
digital display
صفحهنمایشعددی
digital sorting
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
digital data
داده دیجیتالی
digital recording
ضبط دیجیتالی
digital computer
کامپیوتر
digital recording
ضبط رقمی
digital repeater
تکرارکننده دیجیتالی
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
digital signal
علامت رقمی
digital signal
سیگنال دیجیتالی
digital read out
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
digital computer
کامپیوتر دیجیتالی
digital plotter
رسام دیجیتالی
digital integrator
انتگرال گیر رقمی
digital darkroom
برنامهای برای بهبود تصویر
digital intergrator
انتگرالگیر رقمی
digital monitor
مونیتور رقمی
digital control
کنترل دیجیتالی
digital computer
کامپیوتردیجیتال
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital speech
گفتار دیجیتالی
digital clock
ساعت رقمی
digital communications
ارتباطات دیجیتالی
digital data
داده رقمی
digital clock
زمان سنج رقمی
digital circuit
مدار رقمی
digital channel
مجرای رقمی
digital channel
کانال رقمی
digital analog
رقمی به قیاسی
pseudo digital
تولید شده توسط مودم و ارسالی روی خط وط تلفن
digital transmission
انتقال رقمی
digital computer
کامپیوتر رقمی
digital transmission
انتقال دیجیتالی
digital computer
کامپیوتر عددی
digital transmission
مخابره دیجیتال
digital data transmission
ارسال دیجیتالی داده
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
digital tape cassettes
نوار کاست رقمی
analog digital converter
مبدل انالوگ دیجیتال
analog digital converter
مبدل قیاسی- رقمی
analog to digital converter
تجزیه و تحلیل اطلاعات برای کامپیوتر با دستگاه حافظه ان
digital to analogue converter
مبدل دیجیتال به انالوگ
digital signal processing
پردازش دیجیتالی سیگنال
analog to digital converter
مبدل قیاسی به رقمی
digital to analog converter
مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
automatic digital network
شبکه مبادله اطلاعات کامپیوتری
automatic digital network
شبکه عددی کامپیوتری
digital frequency display
شمارهتکرارنمایش
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
digital video effects monitor
صفحهنمایشدیجیتالی
digital video special effects
نمایشمخصوصعددیعوامل
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line
<idiom>
درآینده
down the line
ضربه از کنار زمین
line out
با خط علامت گذاشتن
all along the line
درامتدادهمه خط
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
on line help
کمک مستقیم
on the line
هواپیمای اماده پرواز
out of line
خارج از خط جبهه
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
in line
همراستا
line by line
سطر به سطر
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
the line
صف
mean line
خط میان
in line
شمشیر در وضع حمله
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
down line
بار کردن پایین خطی
line
لاین
line-up
به خط شدن
line
جاده
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
off line
قطع
line
دهنه
line up
به ترتیب ایستادن
by-line
خط فرعی راه اهن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
line
طناب سیم
on line
مستقیم
on line
متصل
line
رشته
on line
درون خطی
on line
مورداستعمال
line
ریسمان
on line
داخل رده
on line
در خط
line
رسن
line
لجام
line
: خط کشیدن
line
در سمت
line
سیم
line
جبهه جنگ
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
صفی در خط
line
خط صف
line
طناب خط
off line
منفصل
line
خط انداختن در
line
خط دار کردن
line
بخط کردن
line
اراستن
line
ترازکردن
line
استرکردن
line
پوشاندن
line
خط
line
طرز
line
رشته بند
line up
ردیف ایستادن تیم
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
line of d.
مرز
line of d.
حد فاصل
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line up
به خط شدن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
out of line
<idiom>
ناصحیح
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com