English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
at railway speed بسیار تند
at railway speed با تندی راه اهن بسرعت راه اهن
Other Matches
railway وابسته به راه اهن
railway راه اهن
railway خط اهن
to lay down a railway ساختمان راه اهنی را اغازکردن
railway tracks خط اهن
street railway خطوط تراموا
marine railway ریل دریایی
marine railway ریل ابی
railway tracks مسیر راه اهن
railway traffic امد و شد راه اهن
siding [railway] دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
underground railway راه اهن زیرزمینی
siding [railway] دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
electric railway راه اهن برقی
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station به طرف ایستگاه راه آهن
railway station ایستگاه قطار
elevate railway راه اهنی که روی پایه کارگذاشته اندواز تراز جاده بلندتراست
railway line خطراهآهن
quayside railway راهآهناسکله
cable railway ترن کابلی
cable railway تراموای
funicular railway راه اهن دوطرفه
gauge railway فاصله استاندارد دو ریل موازی راه اهن
railway track مسیر راه اهن
railway track خط اهن
railway rate مالیات راه اهن
railway bridge پل راه اهن
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
railway embankment پشت خاک در دو طرف ریلهای راه اهن
railway end پل سکوی راه اهن
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
railway engine لکوموتیو
railway engineer مهندس راه اهن
railway freight کرایه راه اهن
railway freight بارکشی راه اهن
railway freight بار راه اهن
railway motor موتوربان
railway motor موتور راه اهن
railway rates تعرفه یا کرایههای راه اهن
railway rate نرخ راه اهن
railway siding دوراهی راه اهن
railway superstructure روسازی راه اهن
railway station ایستگاه راه اهن
railway sleeper تراورس
railway system شبکه راه اهن
railway shop تعمیرگاه راه اهن
railway receipt رسید راه اهن
rack railway راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
railway wagon واگن راه اهن
railway system سیستم راه اهن
railway traffic عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
central railway station ایستگاه مرکزی راه اهن
car railway carriage واگن
railway track layer ریل گذر راه اهن
buffer-bar [railway] ضرب خور [قطار]
in the centre near the railway station در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Take me to the main railway station! مرا به ایستگاه اصلی راه آهن برسانید.
railway bill of lading بارنامه راه اهن
suburban commuter railway راهآهنحومههرروزه
suburban or local railway راه اهن ناحیهای
railway consignment note سند ارسال کالا با راه اهن
double track railway bridge پل راه اهن باسکوی دوبل
I want to leave the car in the railway station من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
speed اسکالار سرعت [فیزیک]
with all speed باشتابی هرچه بیشتر باسرعتی هرچه تمامتر
with all speed منتهای سرعت
speed up تسریع
mean speed سرعت متوسط
speed عده دور
speed a way نوعی بازی شبیه هاکی
speed تندی
speed شتاب حرکت
speed مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed اندازه سرعت
speed نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speed روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speed مسافت طی شده تقسیم بر زمان حرکت
speed شتاب
speed وضع
speed مقدار سرعت [فیزیک]
speed سرعت
speed عجله
speed شتاب کامیابی
speed میزان شتاب
speed درجه تندی
speed حالت شانس خوب داشتن
speed کامیاب بودن
speed باسرعت راندن
speed سرعت حرکت
speed تسریع کردن
speed سریع کارکردن
speed indicator تندی نما
alacrity [speed] سرعت حرکت
speed of action درجه تندی
speed light چراغ سرعت نمای دریایی
speed of advance سرعت پیشروی
speed of light سرعت نور
speed over the ground S good made speed
speed reduction کاهش سرعت
speed regulator تنظیم کننده سرعت
speed regulator نافم سرعت
speed indicator سرعت نما
speed governor تنظیم کننده سرعت
reading speed سرعت خواندن
reverse speed سرعت معکوس
rotational speed سرعت چرخش
speed adjustment تنظیم سرعت
speed change تغییر سرعت یا تعویض عده دور
speed characteristics مشخصه سرعت
speed cones مخروق سرعت نمای ناو
speed control کنترل سرعت
speed control کنترل عده دور
speed controls نافم سرعت
speed counter شمارشگر عده دور
speed counter کنتورسرعت
speed stage مرحله سرعت
speed ring میز سایت
speed level مرحله سرعت
rotational speed چرخش بر دقیقه
speed of rotation چرخش بر دقیقه
rotational speed گردش بر دقیقه
pick up speed <idiom> افزایش سرعت
speed of rotation گردش بر دقیقه
alacrity [speed] تندی
speed skate اسکیتسرعتی
speed selector انتخابگرسرعت
speed controller کنترلکنندهسرعت
film speed ضبطشتاب
speed of rotation دور بر دقیقه
speed stage سطح سرعت
speed level سطح سرعت
sliding speed سرعت لغزشی
speed levels سطح های سرعت
speed of action سرعت حرکت
speed stages سطح های سرعت
REDUCE SPEED NOW از صورت خود بکاهید
rotational speed دور بر دقیقه
speed of action تندی
alacrity [speed] فرزی
speed of action زرنگی [چابکی]
tip speed سرعت نوک
three speed motor موتور سه سرعته
synchronous speed سرعت همزمان
sustained speed سرعت دائمی
alacrity [speed] سرعت انتقال
speed of action سرعت انتقال
alacrity [speed] درجه تندی
speed tests ازمونهای سرعت
speed stability پایداری سرعت
speed skating اسکیتینگ سرعت
speed skater اسکیت باز سرعت
alacrity [speed] زرنگی [چابکی]
top speed سرعت نهایی
speed of action فرزی
with lightning speed مانند برق به تندی برق بسرعت برق
alacrity [speed] چابکی
speed of action چابکی
wind speed سرعت باد
wave speed سرعت موج
vertical speed سرعت قائم
vertical speed سرعت صعود
vertical speed سرعت صعود عمودی هواپیما
alacrity [speed] چالاکی
turnings speed سرعت تراشکاری
speed of action چالاکی
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
at full speed با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
ground speed سرعت زمینی
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
good speed موفقیت
good speed کامیابی
god speed you خدا بهمراه
god speed به امان خدا
god speed خدا بهمراه
full speed حداکثر سرعت
full speed سرعت کامل
foward speed همنه سرعت در صفحه افقی
input speed سرعت اولیه
basic speed سرعت اولیه
attack speed سرعت تک
initial speed سرعت اولیه
ultimate speed سرعت نهایی
high speed دنده سریع
average speed سرعت متوسط
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed سریع السیر
base speed سرعت مبنا
base speed سرعت منتجه
medium speed بیت در ثانیه
four speed transmission گیربکس چهاردور
delivery speed سرعت تحویل
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
cruising speed سرعت دائمی اتومبیل
cruising speed سرعت دریانوردی
cruising speed نواخت حرکت
cruising speed سرعت حرکت هواپیما یا کشتی
critical speed سرعت بحرانی
coming in speed حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com