English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (6 milliseconds)
English Persian
audio-visual دید و شنودی
audio-visual سمعی وبصری
audio-visual اموزش سمعی وبصری
audio-visual سمعی بصری
Other Matches
audio visual سمعی وبصری
audio visual دید و شنودی
audio visual اموزش سمعی وبصری
audio visual سمعی بصری
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
audio تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
audio ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
audio چرخ نوار ضبط مغناطیسی در یک پوشش کوچک که وارد دستگاه ضبط صدا میشود
audio و معمولاگ در کامپیوترهای خانگی استفاده میشود
audio مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
audio شنیدنی
audio پنجرههای با قالب چند رسانهای ساخت میکروسافت
audio شنیداری
audio سمعی
CD audio AUDIO DISC-DIGITAL COMPACT
audio الگوی صوتی دیجیتال که روی دیسک ذخیره شده است
CD audio استاندارد مربوط به نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
CD audio روی دیسک فشرده
audio وابسته به شنوایی یا صوت گیرنده و تقویت کنندهء صدا شنودی
first audio stage مرحله صوتی نخست
audio-typist کسی که مطالبرا در حین دیکته شدن تایپ میکند
audio range ناحیه صوتی
audio transformer مبدل صوتی
audio oscillator اوسیلاتور صوتی
audio amplifier فزونساز صوتی
audio amplifier امپلی فایر صوتی
audio amplifier تقویت کننده صوتی
audio mixer میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
audio frequency فرکانس صوتی
audio frequency دامنه شنودپذیری
audio frequency بسامد صوتی
audio device دستگاه سمعی
audio frequency بسامد سمعی
audio reception دریافت صوتی
audio frequency amplifier فزونساز صوتی
audio response device دستگاه جواب دهنده سمعی
reproduction [of a recording] [audio, video] بازنواخت
reproduction [of a recording] [audio, video] پخش [ضبط صوتی یا تصویری]
visual بصری
visual دیدنی
visual وابسته به دید
visual دیدی
Visual C محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
visual با چشم
visual درمعرض دید
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual روش برنامه نویسی کامپیوتر با کشیدن نشانه ها در یک فلوچارت که عملیات برنامه را شرح میدهد به جای نوشتن یک سری دستورات
visual دیداری
visual yellow زرد بینایی
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
visual axis محور بینایی
visual aphasia زبان پریشی دیداری
visual check مقابله دیداری
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
visual acuity تیزی بینایی
visual type سنخ دیداری
visual signal علایم بصری
visual signal علامت بصری
visual scanner پیماینده تصویری
visual check مقابله بصری
visual cliff پرتگاه دیداری
visual aid اسلاید
visual aid چیزهاییکهبااستفادهازحافظهتصویریبهیاآوریچیزهاکمککندمثلفیلم
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
visual aids دیدافزار
visual aids کمکهای بصری
visual span فراخنای دیداری
visual adaptation انطباق دیداری
visual display نمایش بصری
visual control کنترل دید
visual communication مخابره بصری
visual communication ارتباط بصری
visual aid نقشه
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual identification تشخیص بصری
visual focusing تمرکز دیداری
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
visual arts هنرهای بصری
visual flight پرواز بصری
visual fixation تثبیت دیداری
visual fire تیر مستقیم
visual elevation فاصله مربوط به افت گلوله
visual elevation افت بصری گلوله
visual angle زاویه دید
visual purple ارغوان بینایی
visual hallucination توهم دیداری
visual field میدان دید
visual identification شناسایی بصری
visual illusion خطای ادراکی دیداری
visual range حیطه دید
visual projection فرافکنی دیداری
visual perception ادراک دیداری
visual page صفحه تصویری
visual organization سازمان دیداری
visual obstruction مانع دید
visual observation دیدبانی بصری
visual observation دیدبانی با چشم
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual interaction کنش متقابل بصری
visual induction القاء دیداری
visual arts هنرهای دیدنی
visual display unit واحد نمایش دیداری
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit واحد نمایشگر بصری
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual righting response پاسخ تعادل دیداری
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
visual display terminal ترمینال نمایش بصری
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com