Dictiornary-Farsi | automatic timing advance | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار


Other Matches

automatic spark advance	میزان کردن خودکار
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
timing	تنظیم سرعت چیزی
timing	تنظیم
timing	زمان سنجی
timing	تنظیم زمان عمل کردن موتور
timing	زمان عمل کردن
timing	تنظیم زمان احتراق موتور
timing	تنظیم وقت
timing	برنامه ریزی زمانی
timing	زمان بندی
timing	زمان احتراق
timing	زمان گیری
timing device	وسیله
timing device	ساعتی
timing gear	چرخ دنده میل بادامک
interrupter timing	میزان کردن جرقه
timing belt	تسمهتیمینگ
valve timing	تنظیم سوپاپ اتومبیل
timing diagram	نمودار تنظیم وقت
advanced timing	ادوانس
attack timing	زمان بندی تک
magneto timing	میزان کردن مگنت
injection timing	تنظیم مقدار تزریق
spark timing	میزان کردن جرقه
ignition timing	میزان کردن جرقه
timing chart	نمودارتنظیم وقت
timing disc	علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
timing track	شیار تنظیم وقت
valve timing	زمان بندی سوپاپ
transmitter signal element timing	زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
advance	پیشروی
in advance <idiom>	سرساعت
advance	پیشرفت
advance	ترفیع رتبه دادن
advance	پیشرفت
advance course	دوره عالی
advance	بهبود
advance	پیشروی
in advance <adv.>	پیشاپیش
advance	پیش بردن
advance	قبلا تجهیز شده
advance	پیشرفت
advance	ترقی مساعده
advance	وام
advance	پیش پرداخت
advance	جلو
advance	مقدم
advance	پیشرفت طولی ناو
advance	قبلا تهیه شده
advance	پیشنهاد کردن
advance	ازپیش فرستاده شده
advance	جلوبردن
advance	جلو رفتن
advance	ترقی دادن
advance	تسریع کردن
advance	اقامه کردن
advance	طرح کردن
advance	مساعده دادن
advance	مساعده
advance	پیشروی پیشروی کردن
advance	ترقی کردن پیش پرداخت
advance	حرکت دادن چیزی به جلو
advance	پیش افتادن پیش افتادگی
advance	اعتبار
advance	پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance	راندن
advance	حرکت به جلو
advance	پیشرفت پیشروی
advance	پیش رفتن
in advance <adv.>	از قبل
advance	عالی
advance	پیش برق
advance	پیش پرداخت
advance point	قسمت نوک
announce in advance	از پیش اعلام کردن
advance purchase	خرید سلف
advance variation	واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
advance sign	علامت اوانس
advance section	قسمت جلویی
advance section	قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance point	گروه نوک
advance point	قسمت سر جلودار
bank advance	وام بانکی
buy in advance	پیش خرید کردن
hand advance	میزان کردن دستی
advance guard	پیش لشکر پاسدار
money in advance	بیعانه
money in advance	پیش پرداخت مساعده
paper advance	جلو رفتن کاغذ
pay in advance	پیش قسط دادن
pay in advance	پیش پرداخت کردن
payable in advance	قابل پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payment in advance	پیش پرداخت
axis of advance	محور پیشروی
advance payment	پیش پرداخت
advance gruard	جلودار
advance freight	پیش پرداخت کرایه حمل
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
advance force	نیروی پیشروی
advance detachment	قسمت سرجلودار
advance detachment	قسمت پیشرو
advance cracking	ترکهای عمیق
advance by echelon	پیشروی رده به رده
advance by echelon	حرکت رده به رده
advance by bounds	پیشروی خیز به خیز
advance by bounds	حرکت خیز به خیز
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base	پایگاه جلو
velocity of advance	تندی پیشرفت
advance gruard	یکان جلودار
advance gruard	پیش قراول
advance party	گروه پیشرو
advance organizer	پیش سازمان دهنده
advance officer	افسر جلودار ستون
speed of advance	سرعت پیشروی
advance observer	دیدبان جلو
advance observer	دیدبان مقدم
advance march	پیشروی حرکت به جلو
advance march	فرمان پیش
advance guard	طلایه
advance guard	پیشرو
advance guard	پیش قراول
advance gruard	طلایه
advance party	قسمت پیشرو
To make advance [overtures]	منت کشیدن [برای آشتی]
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
film advance mode	دکمه رد کردن فیلم
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
synchronous phase advance	خازن همزمان
advance of defensive line	در جلو خطوط پدافندی
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
advance command post	پاسگاه فرماندهی جلو
advance command post	پاسگاه رده جلو
advance resistance wire	سیم ادونس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
automatic	قهری
automatic take	تغییر پایگاه
automatic	جنگ افزار خودکار
automatic	اتوماتیک
automatic	خودکارکردن
automatic	توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic	فرم های نامه نگاری
automatic	آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic	کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
an automatic	اتوماتیک
automatic	دستگاه خودکار
automatic	خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic	غیر ارادی
automatic	خودکار
automatic	ناخودآگاهانه
bar automatic	میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
automatic typesetting	حروف چینی خودکار
automatic weapon	جنگ افزار خودکار
automatic weapon	سلاح خودکار
automatic welding	جوشکاری اتوماتیک
automatic check	کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic check	ازمایش خودکار
full automatic	تماما" خودکار
chucking automatic	مهار کردن خودکار
automatic check	مقابله خودکار
automatic tuning	میزانساز خودکار
automatic trim	روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
automatic stabilizer	تثبیت کننده خودکار
automatic supply	سیستم اماد خودکار
automatic supply	روش خودکار اماد
automatic telephone	تلفن خودکار
automatic testing	ازمایش خودکار
automatic throttle	ساسات خودکار
automatic timer	زمان سنج خودکار
automatic tipper	تخلیه کننده خودکار
automatic titrator	تیترکننده خودکار
automatic toss	روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic treatment	تسویه خودکار
full automatic	تمام اتوماتیک
fully automatic	تمام اتوماتیک
automatic carriage	تعویض خودکار
automatic kerning	کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
automatic focusing	تمرکز خودکار
automatic pilot	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot	خلبان اتوماتیک
automatic pilots	دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilots	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots	خلبان اتوماتیک
automatic pilot [A/P]	خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot [A/P]	خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
automatic pilot	دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic c bias	ولت شبکه خودکار
automatic buret	بورت خودکار
automatic behavior	رفتار خودکار
automatic balance	ترازوی خودکار
automatic annunciator	زنگ احضار خودکار
automatic tracking	تعقیب خودکار
automatic aiming	تعقیب خودکار
automatic adjustment	تهاتر قهری
automatic action	ناهشیارکاری
automatic coing	برنامه نویسی خودکار