Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
auxiliary base line
باز کمکی
Other Matches
base line
خط توجیه
base line
خط کور
base line
خط پایه
base line
خط مبنا
bata base on line
base data on-line
base line end station
ایستگاه انتهایی خط مبنا
auxiliary
امدادی
auxiliary
کمکی
auxiliary
یدکی
auxiliary
امدادی کمکی
auxiliary
<adj.>
کمک دهنده
auxiliary
معین
auxiliary value
ارزش کومکی
auxiliary value
مقدار کومکی
auxiliary
<adj.>
دارای مزیت
auxiliary
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary
آنچه کمک میکند
auxiliary
<adj.>
کمک کننده
auxiliary
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary
نیست
auxiliary
<adj.>
بدرد خور
auxiliary
<adj.>
به درد بخور
auxiliary
مساعدت
auxiliary
اضطراری
auxiliary
که حافظه اصلی کامپیوتر
auxiliary
هر رسانه ذخیره سازی داده
auxiliary
امدادی معین
auxiliary program
برنامه کمک
[رایانه شناسی ]
nursing auxiliary
کمک پرستار
[مرد]
auxiliary heating
سیستمگرمایی
modal auxiliary
فعل معین شرطی
auxiliary switch
کلید فرعی
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
nursing auxiliary
کمک بهیار
[مرد]
auxiliary electrode
الکترود کمکی
auxiliary work
کارهای اضافی
naval auxiliary
پایگاه لجستیکی دریایی
auxiliary view
نمای کمکی
auxiliary target
نقطه کمکی
auxiliary target
هدف کمکی
auxiliary handle
دستهکمکی
nursing auxiliary
کمک بهیار
[زن]
[شغل]
[پزشکی]
nursing auxiliary
کمک پرستار
[زن]
[شغل]
[پزشکی]
auxiliary storage
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary storage
انباره کمکی
auxiliary activity
فعالیت فرعی
auxiliary charger
شارژکننده کمکی
auxiliary circuit
مدار یدکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
auxiliary construction
ساختمان کومکی
auxiliary ego
خود کمکی
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
auxiliary fleet
ناوگان تدارکاتی
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary machinery
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary memory
حافظ کمکی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
auxiliary storage
انبار کمکی
auxiliary ship
کشتی تدارکاتی
auxiliary projector
پروژهکتورکمکی
auxiliary tank
مخزنکمکی
auxiliary service
خدمات جنبی
auxiliary section
برش کومکی
auxiliary rotor
رتور کمکی
auxiliary memory
حافظه کمکی
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary operation
عمل کمکی
auxiliary operatich
عمل کمکی
auxiliary sailing vessel
کشتی بادی موتوردار
port auxiliary service
یگان خدمات بندری
auxiliary spark gap
دهانه جرقه یدکی
auxiliary facilities room
اتاقتدارک
auxiliary flight surfaces
سطوح پرواز کمکی
auxiliary landing field
فرودگاه کمکی
auxiliary video switcher
دکمهنمایشکمکی
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
auxiliary power unit
واحد قدرت کمکی
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
تماس خطوط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line spacing
فاصله سطور
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
first base
اولینپایگاه
base 0
decimal
base 0
پایه 01
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
get to first base
<idiom>
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
second base
دومینپایگاه
base course
لایه شالوده
to base one self
تکیه کردن
r base
ار- بیس
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base course
قشر لعاب
base course
قشر پی راه
base course
لایه اساس قشر اساس
to base one self
اعتماد کردن
sub base
زیر بستر
sub base
زیر قشر
base plug
درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
base operation
عملیات پایگاهی
base piece
توپ اصلی
base ore
کانه کم عیار
base peak
پیک مبنا
base pairing
جفت شدن بازی
base path
مسیر بین پایگاهها
base pay
حقوق ثابت بدون مزایا وفوق العاده
base on halls
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
base of wall
روپی
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base mortar
خمپاره مبنا
base mortar
قبضه مبنا
base number
عدد مبنا
base number
عدد پایه
base of fire
مبنای اتش
fire base
مبنای اتش
base of operations
پایگاه عملیات
base of operations
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of origin
مبداء اصلی
base of origin
پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base piece
توپ مبنا
base period
زمان مبنا
base rate
اهنگ پایه
base register
ثبات مینا
base repair
تعمیر اساسی
base repair
تعمیرات پایگاهی
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
base shop
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
army base
پادگان نیروی زمینی
army base
پایگاه نیروی زمینی
base shop
تعمیرگاه پادگانی
base speed
سرعت مبنا
base register
ثبات پایه
base reserves
اماد مبنای ذخیره
base piece
قبضه مبنا
base piece
قنداق
base piece
کف
base piece
پایه پایه استقرار
base piece
مقر
base pitch
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
base plate
صفحه پای ستون
base plate
صفحه زیر ستون
base point
نقطه مبنا
base price
قیمت پایه
base price
قیمت مبنا
base speed
سرعت منتجه
base complex
مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base address
نشانی پایه
base defense
پدافند پایگاه
base depot
امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base development
تهیه پایگاه
bare base
پایگاه اماده نشده
bare base
پایگاه اشغال نشده
base runner
توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود
base running
دویدن بسوی پایگاه
base development
ساختن پایگاه
base defense
پدافند از پایگاه
base cover
عکس برداری اولیه
base address
آدرس مبنا
base command
فرماندهی پایگاه
base circle
هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base camp
پایگاه مبنا
base born
حرامزاده
base court
حیاط بیرونی یاعقبی
base band
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
base band
روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band
ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
swivel base
پایهگردنده
base section
بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
telescope base
پایهتلسکوپ
base hit
ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base ignition
احتراق تحتانی
base level
تهتراز
bare base
فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
base loading
بار اولیه
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
base map
نقشه پایگاه
base map
نقشه مبنا
base fuze
ماسوره ته پران
base fuze
ماسوره ته
base fuze
ماسوره ته گلوله
wave base
سطحموج
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base ejection
ته پران
base ejection
پرتاب شونده از ته
sprung base
تشکفنری
base flow
جریان پایه
base flow
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base font
فونت پایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com