Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
auxiliary control surfaces	سطوح فرامین کمکی
Other Matches
auxiliary flight surfaces	سطوح پرواز کمکی
balanced control surfaces	سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
surfaces	صاف کردن صیقلی کردن
surfaces	رویه دادن
surfaces	سطحی
surfaces	تسطیح کردن بالاامدن
surfaces	سطحی جلادادن
surfaces	فاهری
surfaces	بیرون نما
surfaces	فاهر
surfaces	سطح
surfaces	رویه
surfaces	رویه فاهر
surfaces	پوشش
surfaces	پوشش شوسه سطح
surfaces	نما دادن روامدن
surfaces	صاف کردن
surfaces	نما بیرون
work surfaces	سطح کار
work surfaces	سطح مقطع اصلی
auxiliary	اضطراری
auxiliary	مساعدت
auxiliary <adj.>	به درد بخور
auxiliary	امدادی
auxiliary	کمکی
auxiliary	یدکی
auxiliary <adj.>	بدرد خور
auxiliary	امدادی معین
auxiliary <adj.>	کمک کننده
auxiliary <adj.>	دارای مزیت
auxiliary	آنچه کمک میکند
auxiliary	پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary	پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary	نیست
auxiliary	که حافظه اصلی کامپیوتر
auxiliary	هر رسانه ذخیره سازی داده
auxiliary	امدادی کمکی
auxiliary <adj.>	کمک دهنده
auxiliary	معین
auxiliary value	ارزش کومکی
auxiliary value	مقدار کومکی
auxiliary target	نقطه کمکی
auxiliary switch	کلید فرعی
auxiliary storage	حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary storage	انباره کمکی
auxiliary storage	انبار کمکی
auxiliary ship	کشتی تدارکاتی
auxiliary service	خدمات جنبی
auxiliary section	برش کومکی
auxiliary rotor	رتور کمکی
auxiliary target	هدف کمکی
nursing auxiliary	کمک بهیار [مرد]
auxiliary tank	مخزنکمکی
auxiliary projector	پروژهکتورکمکی
auxiliary heating	سیستمگرمایی
auxiliary handle	دستهکمکی
modal auxiliary	فعل معین شرطی
auxiliary program	برنامه کمک [رایانه شناسی ]
auxiliary work	کارهای اضافی
auxiliary view	نمای کمکی
nursing auxiliary	کمک بهیار [زن] [شغل] [پزشکی]
auxiliary operation	عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary operation	عمل کمکی
auxiliary electrode	الکترود کمکی
auxiliary ego	خود کمکی
auxiliary contours	خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
auxiliary construction	ساختمان کومکی
auxiliary circuit	مدار یدکی
auxiliary charger	شارژکننده کمکی
auxiliary activity	فعالیت فرعی
nursing auxiliary	کمک پرستار [مرد]
naval auxiliary	پایگاه لجستیکی دریایی
auxiliary equipment	وسایل یدکی
auxiliary operatich	عمل کمکی
auxiliary memory	حافظه کمکی
auxiliary memory	حافظ کمکی
auxiliary machinery	دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary forces	نیروی کمکی
auxiliary forces	قوای کمکی
auxiliary fleet	ناوگان تدارکاتی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
nursing auxiliary	کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
auxiliary sailing vessel	کشتی بادی موتوردار
auxiliary spark gap	دهانه جرقه یدکی
port auxiliary service	یگان خدمات بندری
auxiliary power unit	واحد قدرت کمکی
auxiliary landing field	فرودگاه کمکی
auxiliary base line	باز کمکی
auxiliary facilities room	اتاقتدارک
auxiliary video switcher	دکمهنمایشکمکی
control	نظارت و ممیزی کردن
control	توپزن دقیق
control	بازرسی کردن
control	کنترل کردن فرمان
control	اختیار
control	نظارت کردن
I cant help it. It is beyond my control.	دست خودم نیست
control	مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control	اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control	واپاد
control	بازدید
control	بازرسی نظارت جلوگیری
control	فرمان
control	وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
to keep under control	تحت نظارت نگه داشتن
self control	کف نفس
self control	مسک نفس
self control	خودداری
control	کنترل کردن
control	نظارت کردن تنظیم کردن
control	بازرسی
control	کنترل بازبینی
control	کاربری
control	کنترل
control	نظارت
control	کنترل کردن مهار کردن
control	سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
self control	قوه خودداری
self-control	خودگردانی
self-control	خویشتنداری
self-control	خودداری
control	مهار
control store	انباره کنترل
control box	جعبهکنترل
field control	نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control	کنترل میدان
fighter control	کنترل شکاریها
fighter control	کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fire control	اطفاء حریق
fire control	جلوگیری از اتش سوزی
fire control	سیستم کنترل اتش
fire control	کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control	کنترل اتش
fire control	دستگاه کنترل اتش توپخانه
control deck	کنترلعرشه
external control	کنترل خارجی
control keys	کلیدهایکنترل
esi control	control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
exchange control	کنترل ارز
exchange control	نظارت ارز
exchange control	نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
error control	کنترل خطا
exchange control	جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
erosion control	جلوگیری از فرسایش
exchange control	کنترل ارزی
experimental control	کنترل ازمایشی
engagement control	کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
emission control	کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
fire control	کنترل یا هدایت اتش
forms control	کنترل فرم ها
centring control	دکمهکنترلصفحه
framing control	پیچ تنظیم تصویر
frequency control	کنترل فرکانس
control stick	سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
control status	وضعیت کنترل اتش
geodetic control	نقاط کنترل ژئودزی
geodetic control	نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
government control	نظارت دولتی
government control	کنترل دولتی
grid control	کنترل شبکه
control status	وضعیت کنترلی
climate control	کنترلدما
focusing control	تنظیم تمرکز
control bar	میلهکنترل
colour control	کنترلرنگ
fiscal control	نظارت مالی
fiscal control	کنترل مالی
flight control	دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
flight control	کنترل پرواز
flight control	سیستم کنترل هواپیماها
flood control	سیل بندی
flow control	کنترل جریان
fly control	برج کنترل
fly control	قسمت کنترل پرواز
ground control	کنترل زمینی
control knob	دکمههایکنترل
damage control	کنترل خسارات
control word	کلمه کنترل
control wheel	صفحه تنظیم کننده
control wheel	صفحه کنترل
hump control	کنترلپیادهرو
control vehicle	تانک نافم حرکت
control variable	متغیر کنترل شده
control vane	تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
fuel control	کنترلسوخت
control unit	قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
control unit	واحد کنترل
control transmitter	دستگاههای همگرد
control words	کلمات کنترلی
damage control	کنترل کردن خسارات
heat control	کنترلگرما
damage control	اسیب گیری
gain control	کنترلصدا
height control	تنظیماتفاع
cursor control	کنترل مکان نما
crystal control	تنظیم با بلور
cruise control	کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com