Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English
Persian
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
Other Matches
adjuster
کارشناس در خسارت بیمه
zero adjuster
تنظیم کننده صفر
load adjuster
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
tension adjuster
حافظ کشش طناب
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average
مشمول خسارات خاص
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
on average
[on av.]
روی هم رفته
particular average
خسارت جزئی
particular average
خسارت خاص
average out
میانگین در نظر گرفتن
average particular
خسارت وارده بر کشتی
average value
میانگین
average value
مقدار متوسط
average value
ارزش میانگین
average value
مقدار میانگین
particular average
خسارات جزئی
on average
[on av.]
در حالت کلی
on average
[on av.]
در میانگین
over-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیش از حد متوسط
average
خسارت
average
معدل میانگین
average
مقدار متوسط
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
معدل گرفتن
average
در حالت کلی
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
ایجاد میانگین
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
میانگین موفقیت
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
خسارت بحری
average
متوسط
average
میانگین
average
رویهمرفته بالغ شدن
average
معدل
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانه متوسط
average
پیدا کردن
average
حد وسط
average
درجه عادی میانگین
average
متوسط خسارت در بیمه
average
روی هم رفته
average
حد متوسط
average
میانگاه
bowling average
معدل امتیاز بازیگربولینگ
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
average speed
سرعت متوسط
average speed
سرعت متوسط حرکت
batting average
میانگین توپزنی
average voltage
ولتاژ متوسط
goal average
گل شماری
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
composite average
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
average heading
جهت متوسط هواپیما
Nikkei average
شاخصسهام درژاپن
average key
کلیدوسط
weighted average
میانگین موزون
simple average
میانگین ساده
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
weighted average
میانگین وزنی
moving average
میانگین متحرک
moving average
میانگین غلتان
monthly average
متوسط ماهیانه
goal average
گل اواژ
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
weighted average
متوسط وزنی
average available discharge
بده متوسط مفید
average efficiency
بازده متوسط
average error
خطای میانگین
average expense
هزینه متوسط
average flow
بده میانگین
average flow
جریان متوسط
average heading
جهت متوسط مسیر
average available discharge
بده میانگینی دسترس
average input
نهاده متوسط
average latency
رکود متوسط
average latency
تاخیر متوسط
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
average life
عمر میانگین
average life
عمر متوسط
average intensity
شدت جریان متوسط
average output
محصول متوسط
average discharge
بده متوسط
average discharge
بده میانگین
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
average bond
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause
بند یا ماده خسارت
average clause
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average conditions
شرایط عادی
average conditions
شرایط متوسط
average cost
هزینه متوسط
average cost
میانگین هزینه
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average costs
معدل هزینه کل محصولات
average depth
عمق متوسط
average deviation
انحراف متوسط
average deviation
انحراف میانگین
average adjustment
تصفیه خسارت
average payment
پرداخت متوسط
average price
قیمت متوسط
average yield
بازده متوسط
average price
میانگین قیمت
average product
محصول متوسط
average product
تولید متوسط
average radius
شعاع میانه
average productivity
بهره دهی متوسط
average productivity
بازدهی متوسط
average return
بازده متوسط
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average revenue
قیمت عادی
average revenue
درامد متوسط
average radius
شعاع میانگاه
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
free of general average
معاف از خسارات عمومی
average variable cost
متغیر
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
average propensity to save
y/s= APS
average variable cost
هزینه متوسط
average variable cost
هزینه متوسط متغیر
average seek time
مدت متوسط جستجو
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average degree of polymerization
درجه متوسط بسپارش
average reaction rate
سرعت متوسط واکنش
average tax rate
نزخ متوسط مالیات
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average total cost
هزینه متوسط کل
average revenue product
درامد متوسط محصول
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average net return
بازده خالص متوسط
average molecular speed
سرعت مولکولی متوسط
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average annual precipitation
متوسط بارندگی سالینه
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
average limit of ice
حد متوسط یخ
average reaction rate
مقدار متوسط واکنش
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
average kinetic energy
انرژی متوسط جنبشی
average evoked potential
پتانسیل فراخوانده متوسط
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average fixed cost
هزینه ثابت متوسط
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
fair average quality
کیفیت متوسط مناسب
average marginal relationship
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
long run average cost curve
منحنی هزینه متوسط بلند مدت
weight average molecular weight
میانگین وزنی وزن مولکولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com