English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
average kinetic energy انرژی متوسط جنبشی
Other Matches
kinetic energy کارمایه جنبشی
kinetic energy نیروی فعال
kinetic energy انرژی جنبنده
kinetic energy انرژی سینتیک
kinetic energy نیروی ناشی ازحرکت
kinetic energy انرژی حرکتی
kinetic energy انرژی جنبشی
kinetic جنبشی
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
kinetic art هنر جنبشی
kinetic friction اصطکاک جنبشی
kinetic theory نظریه جنبشی
kinetic theory فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
kinetic stability پایداری سینتیکی
kinetic stability پایداری جنبشی
kinetic sculpture پیکره سازی متحرک
kinetic pressure فشار سینتیک
kinetic lead سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
hydro kinetic وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
kinetic equilibrium تعادل سینتیکی
Kinetic architecture معماری جنبشی
kinetic art جم هنر
kinetic theory of heat عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
kinetic isotope effect اثر سینتیکی ایزوتوپ
average particular خسارت وارده بر کشتی
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
average value مقدار میانگین
average out میانگین در نظر گرفتن
average value میانگین
average value مقدار متوسط
particular average خسارات جزئی
particular average خسارت خاص
particular average خسارت جزئی
average value ارزش میانگین
over-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
with particular average مشمول خسارات خاص
on average [on av.] روی هم رفته
on average [on av.] در حالت کلی
on average [on av.] در میانگین
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> بیش از حد متوسط
above-average <adj.> بیش از حد متوسط
above average <adj.> بیش از حد متوسط
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above average <adj.> بالاتر از حد متوسط
average میانه متوسط
average متوسط خسارت در بیمه
average خسارت بحری
average معدل گرفتن
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average مقدار متوسط
average معدل میانگین
average خسارت
average روی هم رفته
average درجه عادی میانگین
average پیدا کردن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average رویهمرفته بالغ شدن
average میانگین
average متوسط
average میانگاه
average حد متوسط
average معدل
average عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average حد وسط
average میانگین موفقیت
average ایجاد میانگین
average متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average در حالت کلی
average میانگین حسابی متوسط حسابی
simple average میانگین ساده
average speed سرعت متوسط حرکت
moving average میانگین متحرک
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
monthly average متوسط ماهیانه
average speed سرعت متوسط
average revenue قیمتی که خریدارمی پردازد
average revenue قیمت عادی
average revenue درامد متوسط
average yield بازده متوسط
average return بازده متوسط
average radius شعاع میانگاه
average radius شعاع میانه
free of all average معاف از هرگونه خسارت
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
average key کلیدوسط
moving average میانگین غلتان
weighted average متوسط وزنی
weighted average میانگین موزون
weighted average میانگین وزنی
goal average گل شماری
goal average گل اواژ
composite average معدل امتیاز بازیگر بولینگ
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
bowling average معدل امتیاز بازیگربولینگ
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
batting average میانگین توپزنی
average voltage ولتاژ متوسط
free of particular average معاف از خسارات جزئی
Nikkei average شاخصسهام درژاپن
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average deviation انحراف متوسط
average deviation انحراف میانگین
average discharge بده میانگین
average discharge بده متوسط
average efficiency بازده متوسط
average error خطای میانگین
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
average expense هزینه متوسط
average flow جریان متوسط
average heading جهت متوسط مسیر
average heading جهت متوسط هواپیما
average input نهاده متوسط
average depth عمق متوسط
average costs معدل هزینه کل محصولات
average cost میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average adjustment تصفیه خسارت
average available discharge بده میانگینی دسترس
average available discharge بده متوسط مفید
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause بند یا ماده خسارت
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average conditions شرایط عادی
average conditions شرایط متوسط
average cost هزینه متوسط
average cost میانگین هزینه
average intensity شدت جریان متوسط
average output محصول متوسط
average product محصول متوسط
average price میانگین قیمت
average price قیمت متوسط
average life عمر متوسط اقلام دارائی
average life عمر میانگین
average life عمر متوسط
average payment پرداخت متوسط
average product تولید متوسط
average flow بده میانگین
average productivity بهره دهی متوسط
average latency تاخیر متوسط
average latency رکود متوسط
average productivity بازدهی متوسط
average evoked potential پتانسیل فراخوانده متوسط
earned run average میانگین امتیاز کسب شده
average degree of polymerization درجه متوسط بسپارش
average purchase rate نرخ متوسط خرید
average seek time مدت متوسط جستجو
average revenue product درامد متوسط محصول
average propensity to save y/s= APS
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average reaction rate مقدار متوسط واکنش
average reaction rate سرعت متوسط واکنش
average annual precipitation متوسط بارندگی سالینه
average net return بازده خالص متوسط
pass completion average میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
fair average quality کیفیت متوسط مناسب
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
free of general average معاف از خسارات عمومی
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
average variable cost متغیر
average variable cost هزینه متوسط
average variable cost هزینه متوسط متغیر
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average tax rate نزخ متوسط مالیات
average total cost هزینه متوسط کل
average marginal relationship رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average limit of ice حد متوسط یخ
average fixed cost هزینه ثابت متوسط
average molecular speed سرعت مولکولی متوسط
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
reasonable of average wage fair اجرت المثل
number average degree of polymerization میانگین عددی درجه بسپارش
number average molecular weight میانگین عددی وزن مولکولی
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
long run average cost curve منحنی هزینه متوسط بلند مدت
energy قوه فعلیه
energy زور
energy کارمایه
energy توانایی کار
energy ورج
energy نیرو
energy توانایی
energy انرژی
energy قدرت
energy قوه بنیه
low energy انرژی کم
mutual energy انرژی متقابل
mechanical energy انرژی مکانیکی
muzzle energy نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
ionization energy انرژی یونیزاسیون
ionization energy انرژی یونش
intrinsic energy انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
pairing energy انرژی زوج شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com