Dictiornary-Farsi | aviation duty | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 200 (9 milliseconds)

English	Persian
aviation duty	شغل پروازی
aviation duty	شغل خلبانی


Other Matches

aviation	هوانوردی
aviation	هوایی هوانیروز
aviation	هواپیمایی
aviation snips	قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
aviation channels	کانالهای هوایی
aviation authority	امور هواپیمایی
aviation medicine	طب هوایی
aviation weather	مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
aviation medicine	سیستم پزشکی هوایی
aviation pay	فوق العاده پرواز
aviation gasoline	بنزین هواپیما
aviation psychology	روانشناسی هوانوردی
aviation badge	نشان خلبانی هوانیروز
aviation badge	ارم خلبانی
aviation aeronautics	هوانوردی
army aviation	هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
naval aviation	هوا دریا
naval aviation	قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
aviation fuel	سوخت هواپیما
aviation pay	معاش هوایی سختی خدمت هوایی
aviation ordnance , man	متخصص جنگ افزار هواپیما
Civil Aviation Organization	سازمان هواپیمایی کشور
aviation sotre keeper	انبار دار قسمت هواپیمایی
aviation structural mechanic	مکانیک بدنه هواپیما
aviation life support equipment	وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
that is beyond my duty	این از وفایف من خارج است
while on duty	حین انجام وفیفه
on duty	درحین خدمت
on duty	سر خدمت
be off one's duty	سر خدمت نبودن
the d. of duty	انجام وفیفه
the d. of duty	ادای وفیفه
to be on duty	درماموریت بودن
off duty <idiom>	دروقت آزاد
to be on duty	سرخدمت بودن
while on duty	حین خدمت
duty	کار
duty	ماموریت خدمت نگهبانی
duty	نگهبان
duty	فرض کار
duty	خدمت
duty	عوارض گمرکی عوارض
duty	وفیفه
duty	ماموریت
duty	گماشت
duty	حق
off duty	مرخصی راحتی نگهبانی
off duty	خارج از نگهبانی
off duty	خارج از خدمت
duty	تکلیف
rated duty	کار اسمی
ready for duty	اماده انجام وفیفه
ready for duty	اماده کار
shore duty	خدمت ساحل
shore duty	ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
sense of duty	حس وفیفه شناسی
send on duty	مامور کردن
sea duty	ماموریت دریایی
ready for duty	اماده خدمت
religious duty	فرض وفیفه
religious duty	فریضه
sea duty	خدمت دریا
rate of duty	نرخ عوارض
protective duty	حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
line of duty	مسیر خدمتی
line of duty	نحوه انجام وفیفه
neglect of duty	غفلت در انجام وفیفه
officer on duty	افسر مداومت کار
officer on duty	افسرنگهبان ستاد
officer on duty	افسر مسئول
export duty	حقوق صادرات
periodic duty	کار متناوب
personal duty	فرض عینی
personal duty	واجب عینی
point duty	نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
post of duty	پاسگاه
probate duty	هزینه تصدیق وصیتنامه
laspe from duty	ترک وفیفه
special duty	کار ویژه
staff duty	وفیفه ستادی
type of duty	نوع کار
uninterrupted duty	کار بی وقفه
uninterrupted duty	کار مداوم غیر یکنواخت
duty-bound	حینانجام وفیفه
To do (perform) ones duty.	تکلیف خود را انجام دادن
sense of duty <adj.>	وظیفه شناسی
You will have to pay duty on this.	شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
shrink one's duty	از انجام وظیفه شانه خالی کردن
export duty	هزینه صادرات
export duty	تعرفه صادرات
customs duty	حقوق گمرکی
customs duty	تعرفه گمرکی
treaty duty	حق متعارف گمرکی
transit duty	حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
tour of duty	زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
staff duty	ماموریت ستادی
staff duty	کار ستادی
stamp duty	تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp duty	حق تمبر
temporary duty	شغل موقت
temporary duty	ماموریت موقت
to report for duty	برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
that is your duty and not mine	این وفیفه شماست
that is your duty and not mine	نه وفیفه من
this duty precedes all others	این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
in the line of duty <idiom>	کار یا رویدادی بصورت قسمتی از کار
to overrun one's duty	از انجام وفیفه شانه خالی کردن
to p a soldier to duty	سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
to stand to one's duty	وفیفه خودرا انجام دادن
customs duty	عوارض گمرکی
heavy duty	مخصوص کارسنگین
duty call	دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
duty branch	رسته
duty branch	رسته خدمتی
duty assignment	واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
duty assignment	ارجاع شغل
day of duty	روزخدمت
day of duty	تعداد روزهای خدمت
countervailing duty	حقوق گمرکی جبرانی
duty cycle	چرخه کار
duty cycle	ضریب کار
duty free	فاقد حقوق گمرکی
duty free	معاف ازحقوق گمرکی
duty free	معاف ار مالیات
duty free	معاف از عوارض گمرکی
duty free	بخشوده از حقوق گمرکی
duty factor	دوره کار
duty factor	ضریب کار
duty cycle	دوره کار
continuous duty	کار مداوم یکنواخت
continuous duty	کار پیوسته
ad valorem duty	حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
active duty	ارتش کادر
active duty	خدمت کادر ثابت
acceptance duty	الزام به قبولی نویسی
dereliction of duty	وفیفه نشناسی
dereliction of duty	ترک وفیفه
death duty	مالیات بر ارث
heavy-duty	مخصوص کارسنگین
advalorem duty	حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
duty-free	معاف از گمرک
combat duty	امور رزمی
ad valorem duty	حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
combat duty	ماموریت رزمی
collective duty	واجب کفایی
collective duty	فرض کفایه
breach of duty	ترک وفیفه
breach of duty	ترک خدمت
bounden duty	وفیفه واجب یا لازم
duty hands	گروه نگهبانان
duty hands	نگهبانان
lapse from duty	ترک وفیفه
exempt from duty	معاف از خدمت
extra duty	خدمت اضافی
extra duty	وفیفه اضافی ماموریت اضافی
fatigue duty	بیگاری
fatigue duty	کار بیگاری
fatigue duty	کاراجباری در سربازخانه
field duty	خدمات رزمی
field duty	ماموریت رزمی
free of duty	معاف از عوارض گمرکی
to perform one's duty	انجام وفیفه کردن
individual duty	واجب عینی
i deed it my duty to	وفیفه خود می دانم که
import duty	حقوق واردات
inland duty	حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
inland duty	گمرک داخلی
estate duty	مالیات ارث
duty rated	بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
duty position	شغل ارجاعی
duty position	محل شغلی
duty position	شغل
duty paid	گمرک پرداخته
duty roster	لوحه نگهبانی
duty roster	دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
duty ship	ship mission active
duty paid	گمرک شده
duty station	محل خدمت
estate duty	مالیات بر ارث
duty officer	افسر نگهبان ستاد
duty with troops	در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
duty officer	افسرمداومتکار ستاد
duty to god	وفیفه شخص نسبت به خدا
duty status	وضعیت خدمتی
heavy duty relay	رله جریان قوی
mistake while in discharge of duty	خطا در حین انجام وفیفه
to release [from responsibility, duty]	معاف کردن [از وظیفه یا خدمت ]
heavy duty revetment	پوشش با مقاومت زیاد
active duty for training	اموزش زیر پرچم
The officer on night duty.	افسر کشیک شب
delivered duty paid	یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
short time duty	کار موقت
heavy duty boot	نیمچکمه
permanent duty station	پادگان دایمی
permanent duty station	محل خدمت دایمی
delivered duty paid	تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
fulfilment of a religious duty	اداء فریضه
Personal effects are duty-free.	لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است