English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
aviation life support equipment وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
Other Matches
life support system سیستممحافظزندگی
life-support machine ماشینمخصوصافرادعلیلوضعیف
life-support system وسیلهکمکیزندگی
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
aviation هوایی هوانیروز
aviation هوانوردی
aviation هواپیمایی
aviation authority امور هواپیمایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
aviation weather مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
naval aviation هوا دریا
aviation badge نشان خلبانی هوانیروز
aviation snips قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
aviation aeronautics هوانوردی
aviation badge ارم خلبانی
aviation channels کانالهای هوایی
aviation duty شغل پروازی
aviation duty شغل خلبانی
aviation fuel سوخت هواپیما
aviation gasoline بنزین هواپیما
aviation medicine طب هوایی
aviation medicine سیستم پزشکی هوایی
aviation psychology روانشناسی هوانوردی
aviation pay فوق العاده پرواز
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
aviation structural mechanic مکانیک بدنه هواپیما
Civil Aviation Organization سازمان هواپیمایی کشور
aviation ordnance , man متخصص جنگ افزار هواپیما
aviation sotre keeper انبار دار قسمت هواپیمایی
equipment تجهیزات
equipment دستگاه
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment ساز و برگ
equipment اثاثه
equipment اثاثیه
equipment تجهیز
equipment ساز وبرگ
equipment لوازم
equipment خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
check out equipment وسایل ازمایشگاهی
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
check out equipment وسایل بازدید محل
x ray equipment تجهیزات اشعه رونتگن
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
output equipment تجهیزات خروجی
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
control equipment ابزار نظارت
peripheral equipment تجهیزات جنبی
sonic equipment وسایل اوازی
sonic equipment وسایل اوایی
pool equipment وسایل پارک موتوری
standby equipment تجهیزات جانشینی
pool equipment وسایل تعمیرگاه
radar equipment تجهیزات رادار
sampling equipment دستگاه نمونه گیر
ancillary equipment وسیله جانبی
ancillary equipment equipment peripheral
ancillary equipment وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment تجهیزات اضافی
authentication equipment وسایل تعیین معرف
authentication equipment وسایل تعیین نشانی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
auxiliary equipment وسایل یدکی
auxiliary equipment وسائل کمکی
auxiliary equipment تجهیزات جانبی
equipment reserve ذخیره تجهیزاتی
accessory equipment وسایل یدکی
ancillary equipment تجهیزات پیرامونی
ancillary equipment تجهیزات جانبی
equipment rack پایهوسایل
protective equipment تجهیزات حفافتی
camping equipment لوازم مخصوصاردو
equipment compartment کوپهتجهیزات
equipment lock قفلتجهیزات
accessory equipment تجهیزات یدکی
honing equipment تجهیزات سنگ زنی
handling equipment تجهیزات بار
nitriting equipment تجهیزات ازت دهی
garage equipment تجهیزات گاراژ
ventilating equipment تجهیزات تهویه
two way telephone equipment تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
mechanical equipment تجهیزات مکانیکی
machine equipment تجهیزات ماشین
table of equipment جدول ساز و برگ
telephone equipment دستگاه تلفن
telephone equipment تجهیزات تلفن
test equipment وسایل ازمایش
test equipment دستگاه ازمایش لامپ
auxiliary equipment وسایل کمکی
transfer equipment تجهیزات
extra equipment متعلقات ویژه
extra equipment تجهیزات اضافی
equipment compatibility همسازی تجهیزاتی
technical equipment تجهیزات فنی
equipment bag ساک دستی بازیگر
equipment failure خرابی تجهیزاتی
equipment logbook دفتر تجهیزات
equipment logbook دفترچه خدمتی تجهیزات
electric equipment تجهیزات الکتریکی
deadlined equipment لوازم و تجهیزات از کار افتاده
mobile equipment pool بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
data communications equipment تجهیزات ارتباطات داده ها
dust collection equipment وسایل گردگیری
digital equipment corporation سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
automobile radio equipment رادیوی اتومبیل
original equipment manufacturer سازنده تجهیزات اصلی
mold making equipment تجهیزات قالب سازی
crushing and grinding equipment دستگاههای خرد کننده
original equipment manufacturer شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
t parameter equipment circuit مدار معادل به صورت " T "
paint spraying equipment تجهیزات رنگ پاشی
core blowing equipment تجهیزات دمیدن هسته
precision measuring equipment تجهیزات سنجش دقیق
producer durable equipment تجهیزات با دوام تولیدی
fired process equipment دستگاه خشک کن شعلهای
oil reclamation equipment تجهیزات احیا روغن
concrete vibrating equipment ویبراتور بتن
ground airport equipment تجهیزاتزمینیهواپیما
mobile lubricating equipment تجهیزات روغنکاری متحرک
peripheral equipment operator متصدی تجهیزات جانبی
image conversion equipment دستگاه مبدل تصویر
data terminal equipment تجهیزات ترمینال داده
induction melting equipment تجهیزات ذوب القائی
heat treating equipment تاسیسات عملیات حرارتی
emergency brake equipment تجهیزات ترمز اضطراری
technical equipment compartment قسمتوسایلتخصصی
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
error of measuring equipment خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
airborne intercept equipment وسایل استراق سمع هوابرد
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
heating/air conditioning equipment تهویه
high frequency heating equipment تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
high tension bridge equipment دستگاه ازمایش فشار قوی
heating/air conditioning equipment وسائلگرمادهی
table of organization and equipment (toe جدول سازمان و تجهیزات
support نگاهداری
l support نگهداشتن بصورت زاویه
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
support حمایت
support کمک کردن یا کمک به اجرا
support متکفل بودن
Thank you for your support با تشکر برای حمایت شما.
support کمک
in support of در پشتیبانی از
support تقویت تایید
support پشتیبانی کردن
support پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
support مقر
Thank you for your support با تشکر برای پشتیبانی شما.
support پایه
support نگهدارنده
support تکیه بدن ژیمناست روی دستها
support تکفل کردن
support حق مالکیت
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
support تایید کردن نگهداری
support تقویت
support نگهداری کردن
support تکیه گاه پایه
support تکیه گاه تصدیق کردن
in support of در پشتیبانی
self support اتکاء بخود تکفل مخارج خود
support حمایت کردن
support پشتگرمی
support r حامی
self support حمایت از خود
support r پشتیبان
self support استقلال مالی
support تحمل کردن
support تایید کردن
support پشتیبانی
support تکیه گاه
support پشتیبان
support r نگهدار
right of support حرمت ملک
support پشتیبان زیر برد زیر بری
net support پشتیبانتور
paper support ورقه
paper support پشتیبان
support programs برنامههای پشتیبانی
to give support to تاب اوردن
general support پشتیبانی عمومی
general support ماموریت عمل کلی
general support یکان پشتیبانی عمومی
rackboard support پشتیبانمکانبر
fire support پشتیبانی اتش
tactical support پشتیبانی رزمی
fixed support تکیه گاه گیردار
fixed support بردگاه گیردار
swan support بالانس قو
support roller رینگ وطوقه دوار
support roller تکیه گاه
free support تکیه گاه ازاد
support roller بلبرینگ
support resistance واکنش یا مقاومت تکیه گاه
to give support to نگاه داشتن
to give support to نگاهداری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com