English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English Persian
back up roll غلطک پشت بند
Search result with all words
roll back عقب کشیدن
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back عقب کشی
roll back عمل تنزل دادن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
Other Matches
back to back housing خانه ی پشت به پشت
back to back credit اعتبار اتکایی
roll فهرست پیچیدن
roll چیز پیچیده
roll چرخش گردش
roll غلتک
roll نورد
roll غلتاندن غلت دادن
roll غل دادن
roll غلتک زدن
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll ثبت
roll صورت
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll out از حافظه جمع کردن
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out سر خوردن هواپیما
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll طومار
roll لوله
roll توپ
roll گردکردن
roll بدوران انداختن
roll غلتیدن
roll طاقه
roll up جمع کردن
roll up اندوختن
roll up چرخیدن
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up رویهم جمع شدن
roll up انباشتن
to roll on صاف کردن
to roll on غلتیدن
to roll on اسان رفتن
to roll by صاف رفتن
to roll by غلتیدن
roll نورد کردن
roll فهرست
roll غلت خوردن گشتن
roll تراندن
roll تردادن
roll تلاطم داشتن
roll غلطیدن
roll غلتش ناو
roll غلطیدن ناو
roll انحراف به چپ یا راست
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll ناوش
roll ناویدن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll چرخش توپ والیبال
to roll by اسان رفتن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll in در حافظه پهن کردن
roll around <idiom> برگشتن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
call the roll حاضر و غایب کردن
roll pass رخده نورد
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll نورد سخت کننده
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cross roll نورد عرضی
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
backing roll غلطک پشت بند
call the roll حضور و غیاب کردن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
roughing roll پیش نورد
break down roll پیش نورد
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
bottom roll غلطک ماتریسی
blooming roll دستگاه نوردشمشه
blooming roll نورد شمشه
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
the roll of a ship غلت کشتی
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
straightening roll غلطک مستقیم کنی
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
sheet roll نورد ورق
breaking down roll نورد شکست
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll تاب
roll stand مقام نورد
roll of thunder غرش رعد
roll call حاضر و غایب
roll call شیپورجمع
roll call حضور و غیاب
roll pass کالیبر نورد
roll paper کاغذ لولهای
roll over credit اعتبار گردان
roll call نامیدن افراد
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing پایه دستگاه نورد
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll axis محور غلطش
plate roll غستگاه نورد صفحه
grooved roll غلطک شیاردار
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
idle roll غلطک کور
jack roll چرخ چاه
jelly roll رولت
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
pay roll لیست حقوق
pay roll لیست پرداخت حقوق
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
period of roll دوره تناوب
period of roll زمان تناوب چرخش
pick and roll ایجاد سد و چرخش
pilger roll غلطک زائر
roll kitchen اشپزخانه متحرک
edge-roll ابزار سه ربع گرد
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
pancake roll گوشتو...درستمیشود
spring roll مربوطبهغذایچینی
rock and roll رقص راک اندرول
roll film فیلملولهای
crushing roll غلتکسنگشکن
drum roll تندزنی
drum roll ضربات مداوم
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock'n'roll رقص راک اندرول
angle-roll ابزار گرد
hip-roll تیر چوبی نبش
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour لیست افتخار
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
toilet roll دستمالتوالت
western roll غلطیدن افقی از روی میله
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
universal roll نورد یونیورسال
roll-call حاضر و غایب کردن
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
roll-calls حاضر و غایب کردن
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
roll out the red carpet <idiom> برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
intermediate roll stand مقام نورد میانی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
arm roll and grapevine بغل رومی
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
to roll up the enemy line حمله جناحی
center disc roll غلطک دیسکی
roll piercing process فرایند نوردمایل
roll piercing process روش نورد مایل
center disc roll نورد دیسکی
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
front headlock and side roll سر زیر بغل با مایه بزکش
leg lift and side roll کنده سرانبون
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
arm roll and outside leg trip فن ارنج
to get back to somebody به کسی خبر دادن
keep back دفع کردن
look back سر خوردن
keep back جلونیایید
look back سرد شدن
keep back نزدیک نشوید
to get back to somebody کسی را باخبر کردن
back تیر اصلی پشت بند
keep back مانع شدن
go back برگشتن
to back somebody up یاری کردن به کسی
to back روی چیزی شرط بستن
to back out [of] دوری کردن [از]
to back out [of] الغاء کردن
to back out [of] نکول کردن
come back بازگشتن
come back بازگشت بازیگر
get back دوباره بدست اوردن
to back somebody up از کسی پشتیبانی کردن
come back برگشتن
to keep back دفع کردن پنهان کردن
the back of beyond دورترین گوشه جهان
up and back بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
with one's back to the w درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com