English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
backing board تختهپشتیبان
Other Matches
backing: backing press پرسپشتیبان
backing کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
backing مبلغ شرطبندی
backing پشت بند
backing رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
backing off پس پیچاندن
backing off عمل تراشیدن یا پخ زدن پشت دندانههای تیغههای فرز
backing up پشتیبان گیری
backing پشتوانه
backing پشتوانه پولی
backing واگشت
backing پشتی
backing پشتیبانی
backing پشتیبان پوشش
backing تصدیق در پشت یافهر ورقه
backing دیرکردن
backing off پس پیچش
backing کندی
backing store انباره پشتیبان
backing roll غلطک پشت بند
backing sand ماسه پشت قالب
backing material مواد محافظ
backing run بخیه
backing plate صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
backing pawl ضامن پشت بند
backing pawl ضامن پشتی
backing metal فلز اصلی
line backing دفاع پشت خط تجمع
backing pawl غلطک پشت بند
backing storage انباره پشتیبان
backing hammer پوششچکش
backing iron of plane پشت تیغ
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
gold backing system نظام پشتوانه طلا
critical backing pressure فشار حد خلاء بحرانی
gold backing system نظام پایه طلا
above board به طور آشکار
to go on board سوارکشتی شدن
board برد
across the board یکسره
across the board شامل تمام طبقات
over the board بازی شطرنج حضوری
above board بی حیله
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board صفحه مدار
go by the board از ناو پرت شدن
by the board از طرف پهلوی ناو
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board انرادرکشتی اوردم
To get on board. سوار کشتی شدن
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board تخته پوش کردن
board پانسیون شدن
board منزل کردن
board هیات
board هیئت ژوری
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board تخته حاوی نقشه
board اغذیه
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board تابلو
board تخته
board غذای روی میز
board هیئت کمیسیون
board میز غذا
board میزشوریادادگاه
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board سوار
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board کشتی
board سکوی شیرجه
across the board سرجمع
board جلد کردن تخته
board روکش کردن
board شدن
board تابلوی امتیازات
board صفحه یامیز شطرنج
board مقوا
side board میز دم دستی
side board میز پا دیواری
side board میز کناری
side board میز قفسه دار
notice board 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
takeoff board تخته پرش طول
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
switch board صفحه تقسیم برق
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
shoulder board پیش فنگ
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
sliding board سرسره
status board تابلو وضعیت
system board برد سیستم
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board مقوای ضخیم
switch board تابلوی برق
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board تابلوی وضعیت
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board تخته شیرجه
tea board سینی
on board a ship در کشتی
splash board سپر پاشنه قایق
terminal board تخته اتصال سیم
sliding board سراشیبی
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
plotting board پلاتینگ برد
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
particle board نوتخته
on board a ship سوار کشتی
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
ouija board لوح احضار
open board صحنه خلوت شطرنج
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
press board مقوای فشرده
selection board هیات گزینش
seguin board تخته سگن
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
terminal board محوراتصال سیمها
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board برای نیم پانسیون
for full board برای تمام پانسیون
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board تخته رختشویی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
board games بازی روی تخته
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board تختهی نان بری
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
louvre-board سکویروزنهدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com