English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
ball and socket joint مفصل ساچمه ای
Other Matches
spigot and socket joint اتصال مفصلی
ball joint توپی
ball joint توپی اتصال
ball joint سیبک
ball joint vise گیره ساچمهای کارگاه
socket [wall socket] پریز دیواری
socket [wall socket] پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
socket [wall socket] پریز روی دیوار
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
socket [وسیله با سوراخ هایی که ورودی در آن نصب میشود]
socket حفره
socket [در حدقه یا سرپیچ قرار دادن]
socket جا
socket خانه
socket جای شمع
socket دو راهی لوله
socket کاسه
socket کاسه چشم
socket گوده حدقه
socket پریز
socket موف
socket مفصل
socket [محل اتصال کابل]
socket کام [سقف دهان]
socket مادگی
socket بست لوله
socket محل اتصال برق
socket پریز برق
socket [سرپیچ خانه]
socket پایه
socket بوشن
socket سوکت
socket کاسه بندگاه
socket گوده
socket سرپیچ
external socket پریز بیرونی
connecting socket [دوشاخه متصل کننده]
charging socket حفره جا شارژر
power socket پریز برق
wall socket پریز روی دیوار
wall socket پریز دیواری
wafer socket [پریز صفحه ای]
angle socket سرپیچ عمودی
probe socket [سوکت پروب] [الکرونیک و کامپیوتر]
eye socket کاسه چشم
network socket پریز شبکه [کامپیوتر]
network socket سوکت شبکه [کامپیوتر]
The socket is broken. پریز برق شکسته است.
timer socket [پریز زمان سنج]
three-pin socket [سرپیچ سه سر]
socket bayonet سرنیزه حفره دار
eye socket [خانه چشم]
utensil socket [پریز دستگاه برقی]
earth socket پریز زمین
lamp socket سرپیچ
drill socket [مخروطی سه نظام مته]
input socket ساکت ورودی
horn socket [وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
fuse socket پایه فیوز
flush socket [پریز زیر کار]
socket box جعبه پریز
fuse socket سوکت فیوز
plug and socket دوشاخه و پریز
socket coupler پریز اتصال
plug socket پریز
spade socket [سوکت بیلی شکل]
bulb socket سرپیچ لامپ
bell socket تبدیلی
socket putty [بطانه دو راهی لوله]
socket pipe لوله مفصلی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
keyless lamp socket [سرپیچ بی کلید]
numeric coprossor socket [پریز کمک پردازنده عددی]
point [wall socket] [British] پریز دیواری
point [wall socket] [British] پریز روی دیوار
point [wall socket] [British] پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
joint and several تضامنی
v joint اتصال "وی "
joint درزه
joint درز
joint اتصال
joint ستاد مشترک
joint مشترک الحاقی
joint اتصالی
joint مهره اتصال
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
joint مشترک بین نیروهای مسلح
joint مفصل
joint بند بند کردن مساعی مشترک
joint کردن خرد کردن
joint بند
joint مفصل پیوندگاه
joint زانویی
joint بند گاه
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
joint مشترک
joint توام
joint شرکتی مشاع
joint شریک
joint متصل
joint لولا
joint بهم پیوستن
joint دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
joint محل اتصال محل ضربه
joint مشاع
joint مفصل اتصال ضربهای
joint بند بند کردن اتصال دادن بند
joint تصلب شرائین
joint وصله
joint هرزملات
joint owner در جمع مالکین مشاع
joint hands تشریک مساعی کردن
joint hands شریک شدن
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
joint owner شریک ملک
joint opening دهانه یک درز
joint heir شریک ارث
joint of masonry هرزملات
joint hinge لولای قدی
joint insurance بیمه اشتراکی
joint liability تضامن
joint length طول اتصال
joint of masonry درز
joint owner مالک مشاع
joint resolution تصمیم مشترک
joint responsibility مسئوولیت تضامنی
joint services خدمات مشترک
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
joint shares سهام مشترک
joint space محل اتصال
joint space محل لحیم
joint staff ستاد مشترک
joint resistance مقدار مقاومت مفصل
joint products محصولات مشترک
joint ownership مالکیت مشترک
joint ownership مالکیت مشاع
joint ownership اشاعه
joint ownership اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
joint ownership مالکیت اشتراکی
joint pin خار اتصال
joint of masonry بند
drip-joint [اتصال بین دو ورق فلزی]
joint denial تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
joint demand تقاضای مشترک
joint declaration بیانیه مشترک
joint costs هزینه مشترک
joint costs هزینههای مشترک
joint and several liability مسئوولیت تضامنی
joint committee کمیسیون مشترک
joint command یکان مشترک
joint command فرماندهی مشترک
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
joint bolt پیچ و مهره اتصالی
joint and several responsibility مسئوولیت تضامنی
joint and several responsibility تضامن
joint and several reponsibility مسئوولیت تضامنی
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
joint drain زهکش عمودی
joint of the foot قوزک پا [استخوان بندی]
joint guarantor ضامن تضامنی
joint grouting پر کردن درزها یا بندها
joint adventure سرمایه گذاری مشترک
joint grass علف ماست
joint grass علف پنیر
joint grass غالیون اصل
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
ankle joint قوزک [استخوان بندی]
joint of the foot قوزک [استخوان بندی]
joint force نیروی مشترک
joint filler مواد درزبندی
joint filler نوارهایی که ازمواد قابل تراکم ساخته شده و پر کردن درزها به کارمیرود
joint filler درزپرکن
joint exercise مانور مشترک
joint exercise تمرین مشترک
joint enterprise موسسه اقتصادی مشترک
ankle joint قوزک پا [استخوان بندی]
clip joint <idiom> شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
seam joint درز
sealing joint اتصال اب بندی
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
sawn joint درز بریده
sawn joint درز اره شو
riveted joint اتصال پرچ
raking out of a joint درزخراشی
raking out of a joint درز گشایی
raking out of a joint درز اره شده
raking out of a joint تهی کردن درزها
rabbet joint اتصال دو راهه
rabbet joint بست یا مفصل کنش کاوی
propeller joint چهارشاخه گاردان خودرو
pin joint اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
overlap joint اتصال نیمانیم
oblique joint شکستگی کج
sleeve joint اتصال با بوش
slip joint اتصال ازاد
rail joint اتصالریل
peripheral joint اتصالجانبی
flare joint اتصالز-بانه
fetlock joint مویپشتپایاسب
welded joint اتصال جوش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com