English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (9 milliseconds)
English Persian
ball bearings بلبرینگ
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings بلبرینگ ساچمهای
ball bearings کاسه ساچمه
ball bearings یاطاقان ساچمهای
Search result with all words
ball and parallel roller bearings یاطاقان غلطکی
Other Matches
cross bearings سمتهای متقاطع
no ball اصطلاحیدرورزشچوگان
ball کانون [کاموا]
three ball مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
into a ball نخ راگلوله کنید
have a ball <idiom> روزگارخوش داشتن
have something on the ball <idiom> باهوش ،زرنگ
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
to a. the ball اماده انداختن
on the ball <idiom> باهوش
four ball مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
to a. the ball توپ رانشان دادن
to a. the ball توشدن
ball گرهک
ball گلوله
ball ساچمه
ball توپ دور از دسترس توپزن
ball توپ
ball گوی
ball توپ بازی مجلس رقص
ball ساچمه توپ
ball گلوله توپ
ball رقص
ball ایام خوش
ball گلوله کردن
ball بیضه
ball بال [رقص]
ball بقچه [کاموا ]
ball مجلس رقص
ball game هماورد
ball game مسابقه
ball game ورزش یا بازی با توپ
working ball گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game گوبازی
ball of clay توپبرایساختسفال
blue ball توپآبی
ball assembly توپمجمع
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball peen توپکنوکچکش
ball games هماورد
ball games مسابقه
ball games گوبازی
squat under the ball توپگیری با شیرجه
ball stand محلتوقفتوپ
ball games ورزش یا بازی با توپ
ball game شرایط وضعیت
ball winder نخپیچ
black ball توپسیاه
ball games شرایط وضعیت
wash ball صابون دستشویی
volley ball والیبال
spot ball گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
snow ball با گلوله برف زدن
snow ball گلوله برف
small ball پرتاب بی حالت
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball بازی محافظه کارانه
shadow ball تمرین گوی اندازی
running with the ball با توپ دویدن
racket ball گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
punch ball گلابی تمرین بوکس
push ball بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
square ball پاس عرضی
puff ball یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
track ball گوی پیگردی گوی شیار
track ball گوی نشان
to play ball توپ بازی کردن
to open the ball پیش قدم شدن
to open the ball اول رقصیدن
to muff a ball از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to kick a ball زدن
to kick a ball توپی را
to kick a ball توپ زدن
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
straight ball پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
punch the ball مشت کردن دروازه بان
bowling ball توپبولینگ
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds. توپ خارج [از زمین بازی] بود.
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
to pass the ball to somebody توپ را به کسی پاس دادن
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to give the ball away توپ را [از دست] دادن
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
ball-flower [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
tennis ball توپتنیس
squash ball توپاسکوآش
rugby ball توپلاستیکی
red ball توپقرمز
pink ball توپصورتی
lead ball کلاهکتوپی
ivory ball توپعاجی
hockey ball توپهاکی
green ball توپسبز
cricket ball توپبازیگریکت
cork ball توپچوبپنبهای
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
That's the way the ball bounces. <idiom> موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball pens روان نویس ها
ball pens خودکار ها
ball pen روان نویس [نوشت افزار]
ball pen خودکار [نوشت افزار]
play ball with someone <idiom> شرکت منصفانه
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball <idiom>
brown ball توپقهوهای
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
earth ball دنبلان
ball return بازگشت گوی بولینگ
ball printer چاپگر توپی
ball printer چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player بازیگر با توپ
ball park زمین بازیهای با توپ
ball of toe گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye تخم چشم
ball mill اسیاب ساچمهای
ball mill سنگ شکن گلولهای
ball joint سیبک
ball joint توپی اتصال
ball test ازمون ساچمهای
banana ball برش بیش از حد گوی
basket ball یکجورتوپ بازی
drop ball انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
drop ball دراپ بال
dead ball توپ خارج ازبازی
dead ball توپ مرده
darning ball زیر رفویی
cue ball گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
corn ball شیرینی چس فیل
canon ball گلوله توپ
called ball گوی تعیین شده از طرف بازیگر
break ball اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
big ball ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
belovedby ball محبوب همه
ball joint توپی
ball hawking کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking دفاع خوب
ball bearing کاسه ساچمه
ball bearing بلبرینگ ساچمهای
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing بلبرینگ
masked ball بال ماسکه
masked ball رقص با هیئت مبدل
masked ball رقص با نقاب
cannon ball پرش با بدن جمع
cannon ball سرویس چکشی
cannon ball گلوله توپ
crystal ball گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
ball bearing یاطاقان ساچمهای
anchor ball گوی لنگر
ball ammunition فشنگ مانوری
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk مدافع پرقدرت
ball flower گل سینه
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
ball control تسلط به توپ
ball control حفظ توپ
ball control مهار توپ
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
ball boy توپ جمع کن
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
ball ammunition مهمات مانوری
crystal ball انتن رادار
eat the ball اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
marine ball نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
fuzz ball سماروغ
game ball توپ بازی
fire ball گلوله
fire ball توپ
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
hard ball baseball =
medicine ball توپ چرمی
fir ball جوزصنوبر
ground ball توپ زنده
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
fuzz ball چتر مار
fuzz ball گیاه قارچی
flat ball گوی بولینگ خارج از بازی
free ball توپ بی صاحب
follow the ball دنبال توپ فرستادن
long ball پرتاب از دور به دروازه
fuzz ball قارچ
flat ball توپ کاشته
lose of ball لورفتن توپ
fuzz ball گوشت زیادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com