English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (2 milliseconds)
English Persian
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
Other Matches
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
to take a chair نشستن
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
chair خرک
chair برکرسی یاصندلی نشاندن
chair کرسی استادی در دانشگاه
chair مقر
chair صندلی
take the chair ریاست انجمنی را دارا بودن
morris chair صندلی راحتی
camp chair صندلی تاشونده
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
arm chair صندلی راحتی
arm chair صندلی دسته دار
swivel chair صندلی چرخان
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
to bottom a chair ته انداختن بصندلی
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
he nestles in the chair است
he nestles in the chair در صندلی غنوده
he has passed the chair رئیس بوده است
boatswain's chair صندلی نقاله
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
club chair صندلی دسته دار بزرگ
curule chair صندلی عاج نشان
deck chair صندلی حصیری تاشو
elbow chair صندلی دسته دار
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
gestatoraial chair کرسی حامل پاپ
curule chair کرسی عاج
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
he has passed the chair ریاست داشته است
an odd chair صندلی تکی
to fill the chair ریاست کردن
step chair صندلیپلهدار
types of chair انواعصندلی
slide chair مقرغلافمتحرک
typist's chair صندلیتایپیست
Wassily chair صندلیفلزی
office chair صندلی اداری
office chair مبل اداری
chair-rail [قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
rocking chair صندلی گهوارهای
folding chair صندلیتاشو
director's chair صندلیمدیر
to fill the chair برکرسی نشستن
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
electric chair اعدام بوسیله برق
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
walking chair چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
wheel chair صندلی چرخ دار
wing chair مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
sedan chair تخت روان یکنفره
cabriole chair مبلاستیل
easy chair صندلی راحت
over a barrel <idiom> درشرایط درماندگی یا فروماندگی قرارداشتن
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel بشکه
barrel در بشکه کردن
barrel بوش
barrel زنجیر
barrel غلاف
barrel پاتیل
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel در خمره ریختن
barrel خمره چوبی
barrel چلیک لوله تفنگ
barrel درخمره ریختن دربشکه کردن
barrel لوله توپ
barrel لوله جنگ افزار بشکه
barrel با سرعت زیادحرکت کردن
office swivel chair صندلی گردان اداری
bean bag chair صندلیکیسهایراحتی
hollow barrel حفرهلوله
barrel organs ارگ دندهای
barrel organs نوعی ارغنون اکوردئون
barrel printer چاپگر بشکهای
barrel organ ارگ دندهای
tumbling barrel غلتک مخصوص صیقل فلزات
barrel organ نوعی ارغنون اکوردئون
barrel jacket پوششلوله
barrel drop ابشار لولهای
barrel switch گزینه بشکهای
screw barrel لوله خاندار
drum barrel پوسته یا روکش استوانهای
gasoline barrel بشکه بنزین
barrel reflector منعکس کننده لوله
barrel vault اهنگ
barrel vault طاق گاهوارهای طاق کوره پوش
barrel cam برجستگی طبلی
barrel converter مبدل طبلکی
gun barrel لوله تفنگ
gun barrel لوله توپ
barrel sling گره بشکه
barrel printer نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
barrel outlet ابگیر لولهای
iron barrel بشکه اهنی
core barrel لوله نمونه بردار
bound barrel لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
screw barrel لوله خاندار تفنگ
barrel controller کلید غلطکی
bound barrel لوله تاب خورده
pump barrel سیلندر تلمبه
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
barrel reflector منعکس کننده وضع داخل لوله
barrel switch کلید انشعاب اژیر
barrel temperature دمای پاتیل
scrape the bottom of the barrel <idiom> گرفتن چیزی که باقی مانده
inclined barrel arch [طاق گهواره ای اریب]
lock, stock, and barrel با همه چیز
single barrel culvert ابگذر استوانهای ساده
single barrel culvert ابرولولهای
sloping barrel vault سقف گهوارهای مایل
sloping barrel vault طاق ضربی مایل
annular barrel vault طاق اهنگ طاق گهوارهای
annular barrel vault طاق ضربی
near arm and far leg barrel زیر یک خم با تبدیل به یک دست و یک پا مخالف
straight barrel vault طاق اهنگ طاق گهوارهای
inclined barrel arch طاق گهوارهای مایل
straight barrel vault طاق ضربی
barrel offtake regulator دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
inclined barrel arch طاق ضربی مایل
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com