Dictiornary-Farsi | barrel organs | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 83 (3 milliseconds)

English	Persian
barrel organs	نوعی ارغنون اکوردئون
barrel organs	ارگ دندهای


Other Matches

organs	اندام
organs	ارگان
organs	ارگ
organs	ارغنون
organs	عضو
organs	الت وسیله
double organs	اندامهای جفتی
genital organs	الات تناسلی
organs of speech	اندامهای گفتار
perspiratory organs	دستگاه خوی اور
genital organs	جهازتناسلی
perspiratory organs	جهازمعرق
sexual organs	تناسلی
mouth organs	ساز دهنی
sexual organs	وابسته به
mouth organs	ارغنون دهنی
over a barrel <idiom>	درشرایط درماندگی یا فروماندگی قرارداشتن
barrel	لوله جنگ افزار بشکه
barrel	بشکه
barrel	چلیک لوله تفنگ
barrel	قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel	در خمره ریختن
barrel	در بشکه کردن
barrel	لوله توپ
barrel	خمره چوبی
barrel	بوش
barrel	زنجیر
barrel	غلاف
barrel	با سرعت زیادحرکت کردن
barrel	پاتیل
barrel	وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel	درخمره ریختن دربشکه کردن
gun barrel	لوله توپ
gasoline barrel	بشکه بنزین
drum barrel	پوسته یا روکش استوانهای
bound barrel	لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
gun barrel	لوله تفنگ
iron barrel	بشکه اهنی
pork barrel	برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
pump barrel	سیلندر تلمبه
screw barrel	لوله خاندار تفنگ
screw barrel	لوله خاندار
tumbling barrel	غلتک مخصوص صیقل فلزات
barrel jacket	پوششلوله
hollow barrel	حفرهلوله
bound barrel	لوله تاب خورده
barrel sling	گره بشکه
barrel controller	کلید غلطکی
barrel chair	صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
barrel cam	برجستگی طبلی
barrel vault	طاق گاهوارهای طاق کوره پوش
barrel vault	اهنگ
barrel temperature	دمای پاتیل
barrel switch	کلید انشعاب اژیر
barrel switch	گزینه بشکهای
core barrel	لوله نمونه بردار
barrel organ	ارگ دندهای
barrel organ	نوعی ارغنون اکوردئون
barrel converter	مبدل طبلکی
barrel printer	نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
barrel reflector	منعکس کننده وضع داخل لوله
barrel printer	چاپگر بشکهای
barrel outlet	ابگیر لولهای
barrel reflector	منعکس کننده لوله
barrel drop	ابشار لولهای
annular barrel vault	طاق ضربی
straight barrel vault	طاق ضربی
annular barrel vault	طاق اهنگ طاق گهوارهای
inclined barrel arch	طاق ضربی مایل
scrape the bottom of the barrel <idiom>	گرفتن چیزی که باقی مانده
inclined barrel arch	[طاق گهواره ای اریب]
lock, stock, and barrel	با همه چیز
sloping barrel vault	طاق ضربی مایل
sloping barrel vault	سقف گهوارهای مایل
single barrel culvert	ابرولولهای
single barrel culvert	ابگذر استوانهای ساده
straight barrel vault	طاق اهنگ طاق گهوارهای
barrel offtake regulator	دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
inclined barrel arch	طاق گهوارهای مایل
near arm and far leg barrel	زیر یک خم با تبدیل به یک دست و یک پا مخالف
fireman's carry and barrel roll	یک دست از کمر